- 5/10/19
- 95,286
- 79
.
معنی بیت گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت ، را از سایت همیار خاص ببینید
سوال :
گفتم که روی خوبت ، از من چرا نهان است/گفتا:تو خود حجابی ، ورنه رخم عیان است!
گفتم که از که پرسم ، جانا نشان کویت؟/گفتا:نشان چه پرسی؟ آن کوی ، بی نشان است!
گفتم :مرا غم تو ، خوش تر ز شادمانی/ گفتا که در ره ما، غم نیز شادمان است
گفتم که سوخت جانم ، از آتش نهانم/گفت:آن که سوخت، او را،کی ناله،یا فغان است!؟
گفتم:ز((فیض))بپذیر،این نیم جان که دارد / گفتا:نگاه دارش، غم خانه ی تو جان است!
جواب :
بیت اول: گفتم: که چرا چهره ی زیبای خود را از من پنهان میکنی و ظهور نمیکنی؟ در جواب من گفت: چهرهوی من آشکار و قابل دیدن
است؛ اما تو خودت مانع دیدن من هستی.
بیت دوم: گفتم: ای محبوب عزیز! نشانی محلّ زندگی تو را از چه کسی بپرسم؟ گفت: به دنبال نشانی نگرد! محل زندگی من، بدون نشانی
است. )خودت باید به آن برسی، پرسیدنی نیست(
بیت سوم: گفتم که غم عشق تو برای من، از شادی و خوشحالی، دلنشین تر است. گفت: غمی که در راه رسیدن به ما، به عاشقان میرسد
پر از شادی و شادکامی میباشد.
بیت چهارم: گفتم: شدت عشق تو، مرا گرفتار رنج و عذاب کرده است. گفت: عاشقی که در راه معشوق میسوزد و محو میشود،
ناله و فریاد نمی کند.
بیت پنجم: گفتم: این عمر باقیمانده را فدای تو خواهم کرد؛ آن را از فیض قبول کن! گفت: آن را حفظ کن )برای خودت نگهدار(؛ چرا که تعلّق و وابستگی تو به آن،سبب همین غم و اندوه شده است.
منبع : همیارخاص
.
معنی بیت گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت ، را از سایت همیار خاص ببینید
سوال :
گفتم که روی خوبت ، از من چرا نهان است/گفتا:تو خود حجابی ، ورنه رخم عیان است!
گفتم که از که پرسم ، جانا نشان کویت؟/گفتا:نشان چه پرسی؟ آن کوی ، بی نشان است!
گفتم :مرا غم تو ، خوش تر ز شادمانی/ گفتا که در ره ما، غم نیز شادمان است
گفتم که سوخت جانم ، از آتش نهانم/گفت:آن که سوخت، او را،کی ناله،یا فغان است!؟
گفتم:ز((فیض))بپذیر،این نیم جان که دارد / گفتا:نگاه دارش، غم خانه ی تو جان است!
جواب :
بیت اول: گفتم: که چرا چهره ی زیبای خود را از من پنهان میکنی و ظهور نمیکنی؟ در جواب من گفت: چهرهوی من آشکار و قابل دیدن
است؛ اما تو خودت مانع دیدن من هستی.
بیت دوم: گفتم: ای محبوب عزیز! نشانی محلّ زندگی تو را از چه کسی بپرسم؟ گفت: به دنبال نشانی نگرد! محل زندگی من، بدون نشانی
است. )خودت باید به آن برسی، پرسیدنی نیست(
بیت سوم: گفتم که غم عشق تو برای من، از شادی و خوشحالی، دلنشین تر است. گفت: غمی که در راه رسیدن به ما، به عاشقان میرسد
پر از شادی و شادکامی میباشد.
بیت چهارم: گفتم: شدت عشق تو، مرا گرفتار رنج و عذاب کرده است. گفت: عاشقی که در راه معشوق میسوزد و محو میشود،
ناله و فریاد نمی کند.
بیت پنجم: گفتم: این عمر باقیمانده را فدای تو خواهم کرد؛ آن را از فیض قبول کن! گفت: آن را حفظ کن )برای خودت نگهدار(؛ چرا که تعلّق و وابستگی تو به آن،سبب همین غم و اندوه شده است.
منبع : همیارخاص
.