- 5/10/19
- 95,314
- 79
الصرخی کیست را در همیارخاص ببینید
حوزه الصرخی در سال ۱۹۶۴ در شهر کاظمین به دنیا آمد و در سال ۱۹۸۷ نیز از دانشکده مهندسی بغداد فارغ التحصیل و پس از خواندن مقدمات حوزه، به درس کفایه الاصول صدر دوم و سپس به دعوت خود صدر دوم به درس خارج فقه و اصول او رفت.
به گزارش خبرگزاری حوزه به نقل از مباحثات، بعد از حمله برخی از معترضین عراقی به کنسولگری ایران در کربلا که متهم بودند آنان از طرفداران سید الصرخی هستند دوباره نام او در زبانها جاری شد و یادداشتهای پراکندهای در شبکههای اجتماعی درباره او منتشر گردید. او پیش از این نیز در سال ۲۰۱۸ م نیز متهم به حمله کنسولگری ایران در بصره بود. فارغ از اینکه آیا او و طرفدارانش در بصره و منطقه طویریج بانی این دو رخداد بوده اند باید پرسید او کسیت؟ و چه اهدافی در سر دارد؟
در پاسخ به این پرسشها چندان نمیتوان به دادههای موجود در برخی شبکههای اجتماعی داخل ایران اعتماد کرد و باید چنین پاسخی را در میان حوزویان نجف و برخی آثارش جستجو کرد. بسیاری از عراقیها او را فردی ناشناخته و دارای اهدافی مبهم میدانند. گرچه او از جمله شاگردان آیت الله سید محمد صادق صدر معروف به صدر دوم است اما تا پیش از سقوط صدام در سال ۲۰۰۳م خبری از او وجود نداشت و یکباره از این سال به بعد ظاهر شد و خود را به عنوان یکی از مراجع تقلید در عراق معرفی کرد. گفته میشود که نام الصرخی ابتدا «محمود عبدالرضا البهادلی» بود و سپس به «شیخ محمود التمیمی» تغییر پیدا کرد. وی زمانی که شیخ محمود التمیمی نام داشت لباس و عمامه سفید به تن داشت و از وی به عنوان عنصر پلیس امنیت عراق یاد میشد. وی پس از مدتی نام خود را به سید محمود الصرخی تغییر داد و سپس با عمامه مشکی در انظار عمومی ظاهر شد. درباره سیادت او شک و تردید بسیاری وجود دارد و خود او در کتاب «مسایل و ردود» قرائنی بر سیادت خود برپا میکند که صحت یکایک آنها محل تردید است۱.
الصرخی در سال ۱۹۶۴ در شهر کاظمین به دنیا آمد و در سال ۱۹۸۷ نیز از دانشکده مهندسی بغداد فارغ التحصیل و پس از خواندن مقدمات حوزه، به درس کفایه الاصول صدر دوم و سپس به دعوت خود صدر دوم به درس خارج فقه و اصول او رفت. کتاب «مبحث الضد» به گفته او تقریرات بخشی از درس اصول صدر دوم است. با این همه، در میان حوزویان نجف این چنین شایع است که او تنها جلساتی از درس خارج صدر شرکت کرده و طلبه او نبوده است. ۲ یا اینکه هیچ کس از هم درسیهای او در دروس خارج صدر دوم اقرار به دانایی او نکردهاند و حتی نگفتهاند که در درس استادشان برجسته باشد. ۳ این در حالی است که به نظر میرسد او نزد صدر دوم، آیات عظام اسحاق فیاض، شیخ بروجردی، سید حمامی، سید علی سیستانی درس خوانده و البته صدر دوم را بارزترین آنها میداند. ۴ اما آنچه به اندیشه و عمل او برجستگی میبخشد و آن را مورد توجه کانونهای خبری قرار میدهد، ساختارشکنیهای او در تعامل با حوزه و مرجعیت است. او نه تنها خود را مرجع میانگارد بلکه مدعی است که اعلم از همگان است و البته جهت اثبات برتریاش، به قدح سایر مراجع تقلید میپردازد. مرجعیت اعلم از نظر او دارای مناصبی است که شامل افتاء، قضاوت، ولایت بر امور قاصرین و ولایت عامه مؤمنان میشود. او به جهت اعلم به همگان واجد همه این مناصب است و به همین دلیل نیز آیت الله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی را ولی فقیه نمیداند و اعتقادی به اعلمیت او جهت احراز این مناصب ندارد.
طبیعی است پیگیری این دو ایده، نیازمند شکستن ساختارهای سنتی حوزه نجف و مناقشه بر اقتدار سیاسی فقیه در ایران است تا بتواند نظر همگان را به خود جلب نماید و بدین گونه راهی به سوی بسط مرجعیت خود در عراق بیابد. او که به خوبی می داند از مسیرهای عادی به مرجعیت نمیرسد میکوشد «حاشیه ها» در عراق را از طریق «ضدیت» با برخی سمبلها مثل ایران، اسرائیل، احترام نهادن به سکولارها و نقد مجموعه مراجع تقلید، دور خود جمع کند و بدین گونه منتقدین حضور ایران در عراق، سکولارها و حتی بعثیهای مذهبی و مخالفین مراجع را مقلد خود سازد. در واقع او تاکتیکی برگزیده که میتواند مرجعیت او را در اذهان برجسته و همه را متوجه خود سازد. بیتردید این تاکتیک برای دولتهایی مثل امارات و سعودی که خواهان تفرقه در جمع شیعیان عراقاند جذابیت دارد و میتواند او را مستظهر به حمایتهای مالی آنان نماید. الصرخی در اقدامی عجیب با همکاری تعدادی از طرفدارانش، منازل خیابانی در منطقه «سیف سعد» کربلاء خریده و خود با تاسیس سیطره و گماشتن مسلحینی، رفت و آمد به مکتب او را کنترل کرده تا بدین گونه ثابت کند او نیز همانند سایر مراجع نیازمند حراست است. در ذیل به بررسی مهمترین ایدههای او خواهیم پرداخت.
طرح مرجعیت
شاید مهمترین نقطه درگیری او با حوزه نجف، طرح مرجعیت و اعلمیت اوست که نه تنها از سوی طرفدارانش مطرح میشود بلکه خود او نیز بر آن اصرار دارد. ناگفته نماند امروزه، دعوی مرجعیت در میان بازماندگان صدر دوم در نجف امری طبیعی است و به رغم وصایت آن شهید بر رجوع به برخی از مراجع کنونی، برخی از شاگردانش همچنان مدعی تداوم مرجعیت صدر دوماند. ظاهرا آیت الله سید محمد صادق صدر، دو تا توصیه در این باره دارد؛ یکی توصیه به آیت الله سید کاظم حائری و آیت الله محمد اسحاق فیاض که چهار سال پیش از شهادتش بیان شده است و دوم توصیه به آیت الله شیخ محمد یعقوبی که ایامی نزدیک به شهادتش در سال ۱۹۹۹م بیان شده است. این در حالی است که در حوزه نجف، مراجع دیگری نیز وجود دارد که عبارتند از؛ آیت الله سید علی سیستانی، سید محمد سعید حکیم و شیخ بشیر نجفی که بی تردید مرجعیت اعلی نجف در اختیار آیت الله سیستانی قرار دارد. در چنین شرایطی ادعای مرجعیت الصرخی به چه معناست و او چگونه میتواند مرجعیت خود را به اثبات رساند؟ بویژه آنکه نه صدر دوم بر اجتهادش تاکید نموده و نه هم در مناظرهای اعلمیت خویش را ثابت کرده است؟
مروری بر اثر تفضیلی او یعنی «مسایل و ردود» نشان میدهد که وی بر خلاف سنتهای جاری در حوزههای شیعه به صراحت خود را «اعلم» از علمای عراق و خارج از عراق میداند۵. این بدین معناست که او خود را اعلم از آیت الله حائری در قم و آیت الله سیستانی در عراق میداند. با این تفاوت که او حائری را برسیستانی ترجیح داده و از مقلدین خود میخواهد که در فتاوی احتیاط واجب او، به آیت الله حائری رجوع کنند. ۶ جالب آن است که خود حائری اجتهاد الصرخی را رد میکند و دعوی او در این باره قبول ندارد. رساله عملیه الصرخی «المنهاج الواضح» نام دارد که سیاقی جدید دارد و بر خلاف رسالههای موجود دربرگیرنده برخی مستندات قرآنی و روایی در ذیل فتاوی است. الصرخی که تائیدات مراجع قبلی و کنونی نجف را پشت سر ندارد، ناچار است اولا جهت اثبات مرجعیت و اعلمیت خود، اعلمیت و حتی اجتهاد مراجع کنونی را زیر سوال ببرد و در ثانی ثابت کند که احراز اعلمیت بسته به دانش و فضلیت یک مجتهد است که این اوصاف در آثارش حضور جدی دارند. به همین دلیل او بی نیاز از تایید دیگران است.
از آنجا که خود الصرخی توصیه استادش صدر دوم در رجوع به آیت الله فیاض و آیت الله حائری را قبول دارد و توصیه به آیت الله شیخ محمد یعقوبی که اتفاقا باجناق او به شمار میآید، را کذب میانگارد؛ ناچار است که نسبت به مرجعیت این دو احترام نهد اما اعلمیت آنها را زیر سوال برد. او در یک جا، اجتهاد مراجع اربعه نجف را نمیپذیرد اما بلافاصله یادش میآید که آیت الله فیاض مورد احترام صدر دوم بوده میگوید: «فارغ از اینکه آیت الله فیاض مجتهد است یا نه؛ او بر بسیاری از کسانی که ادعای اجتهاد و مرجعیت دارند برتر است. »۷ از نظر او آیت الله سیستانی، نه تنها اعلم نیست بلکه آثاری که دلالت کنند بر اجتهاد او نیز وجود ندارد. ۸ و مروجین مرجعیت او را کسانی میداند که بنده درهم و دینارند؛ چرا که درهم و دینار نزد او بسیار است. ۹ ظاهرا او فقط استادش صدر دوم را اعلم از احیاء و اموات از علماء میداند اما نکته مهم آن است که او اکنون خود را از نظر فقه و اصول اعلم از موجودین نجف میداند. ۱۰ و تاکید میکند که «من بر همه یا اغلب بحوث آیت الله خویی، صدر اول و صدر دوم مطلع هستم و بسیاری از مبانی آیت الله خویی را رد یا باطل کردهام و خودم برخی مطالب را افزودهام. از این رو من با مبانی آیت الله سید محمد صادق صدر به نقد آیت الله خویی نپرداختهام بلکه خود به اجتهاد عمل کردهام. ۱۱
او حتی آیت الله حائری را اعلم نمیداند و تنها بر اجتهادش تاکید دارد و طبیعتا خود را اعلم از حائری میداند و پیروان صدر دوم را نه دعوت به حائری و فیاض بلکه دعوت به خود میکند. از نظر او توصیه صدر دوم در رجوع به آیت الله حائری مطلق نبوده و اکنون با وجود او دلیلی بر رجوع به ایشان در قم وجود ندارد. ۱۲ البته او فتوی میدهد که بقاء بر تقلید صدر دوم جایز است اما در مسایل مستحدثه باید به او مراجعه کنند. ۱۳ و کسانی که در آغاز تقلیدند نباید به صدر دوم بازگردند و نباید به مراجع کنونی ایران و عراق مراجعه کنند؛ چرا که تقلید از غیر خودش را بریءالذمه نمیداند. ۱۴
اما مهمتر از همه، مرجعیت آیت الله شیخ محمد یعقوبی است (که توصیه صدر دوم در رجوع به او هم به صورت مکتوب وجود دارد و هم به صورت شفاهی ضبط شده است) الصراخی را به شدت برآشفته و سخن منقول از آیت الله صدر را قبول ندارد. او حتی سخنان آیت الله محمد علی گرامی و نیز آیت الله محمد صادقی تهرانی در تایید آیت الله یعقوبی را دلیلی بر اجتهاد او نمیداند و معقتد است عبارات آنها فقط توانایی او در صدور فتوی را تایید میکند نه اجتهاد او را. چه رسد به اینکه او اعلم باشد. ضمن اینکه آیت الله حائری نیز اجتهاد شیخ محمد یعقوبی را قبول ندارد و حتی مقتدی صدر نیز از او روی گردان است. ۱۵ و در نهایت او ادعا میکند که با دلیل علمی، شرعی و اخلاقی ثابت کرده است که شیخ محمد یعقوبی مجتهد نیست. ۱۶ و در نهایت، الصرخی، نیز سید حسین بحر العلوم از اجتهاد به دور میداند و خود را ارحج بر او میانگارد. ۱۷
ولایت فقیه
به غیر از دعوی اعلمیت و مرجعیت، الصرخی داعیه بزرگتری نیز دارد و آن دعوی «ولایت سیاسی» است. برخی از مقلدینش نیز او «ولی امر مسلمین» می خوانند. ۱۸ مهم ترین اثر او در باره ولایت فقیه رساله عملیه او یعنی «منهاج الواضح» است که فصلی درباره آن اختصاص داده است. البته معلوم نیست که این اثر را در چه تاریخی نوشته است؟ ابهامی که برخی مقلدینش نیز دارند و از او در باره تاریخ نگارش این اثر پرسیدهاند و او تاریخ نشر آن را عندالله میداند. ۱۹ او در این اثر بدون اینکه سند و دلایت روایات وارده در این باب را مورد بررسی فقهی قرار دهد همه آنها را مؤید ولایت عامه فقیهان میداند. «فقیه اعلم» از نظر او باید بر اساس مصالح عامه در امور عمومی مردم دخالت کند و بر همگان نیز واجب است از او اطاعت نمایند. الصرخی در «منهاج الواضح»۲۰ ولایت شرعی عامه را برای مجتهد مطلقی که مرجع تقلید نیز بوده باشد ثابت میداند. مراد او از این ولایت همان امر به معروف و نهی از منکر است که ممکن است بنا به مصلحت عامه، مستلزم تصرف در انفس و اموال مردم شود. در واقع او برای مرجع تقلید علاوه بر منصب افتاء مناصب دیگری برمیشمارد که یکی از آنها ولایت عامه است. ولایت قضاء، ولایت بر شؤون قاصرین مثل ایتام و مجانین نیز از جمله ولایات ثابت شده برای مراجعاند. ولایت فقیه نیز از ضروریات مذهب است و هر گاه مجتهد اعلم وجود داشته باشد چنین ولایتی نیز دارد. ۲۱
«اذا توفرت فی المجتهد الشروط الشرعیه فی مرجع التقلید السابقه (البلوغ، العقل، الایمان، العداله، الذکوره، طهاره المولد، الاجتهاد المطلق، الحیاه، الاعلمیه) فانه یثبت له اربع صلاحیات وظایف هی: الاولی: الفتاء، الثانیه: ولایه القضاء، الثالثه: ولایه رعایه شوون القاصرین، الرابع: ولایه العامه»۲۲
از نظر او ولایت عامه، امری است که در جوامع غیر دینی و نیز نزد بزرگان اهل سنت پذیرفته شده و تشیع نیز در غیاب امام زمان(ع) آن را برای «مرجع اعلم» ثابت میداند. الصرخی جهت اثبات چنین ولایتی، بیست و دو دلیل اقامه میکند که فاقد هرگونه تحلیل رجالی و فقهیاند. بویژه ادله غیر نقلی او مثل سیره عقلائیه، فطرت انسانیه و فطرت حیوانیه که توانایی لازم در اعطاء ولایت عامه به فقیه را ندارند و تنها در پی اثبات ضرورت تاسیس دولتاند. او در حالی ولایت را از شؤون «مرجع اعلم» میداند که ادله وارده در باب ولایت فقیه هیچ دلالتی در اینباره ندارند. در ادلهای که خود الصرخی نیز به آنها اشاره میکند شرط لازم برای تصدی منصب ولایت سیاسی، اجتهاد است و اعلمیت در فقه از شروط آن به شمار نمیآید. در واقع، صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه کافی است و هیچ ضرورتی ندارد که فقیه حاکم اعلم از فقهاء معاصر خویش باشد. از این رو به نظر میرسد که اعلم بودن شرط مرجعیت است اما شرط تصدی ولایت نیست. ضمن اینکه مرجعیت نیز یک شأن اجتماعی است و الزاما نمیتواند از شروط ولی فقیه به شمار آید. از این رو، به نظر می رسد که الصرخی معتقد است؛
– فقیه آنگاه به مقام مرجعیت میرسد که اعلم از دیگران باشد.
– مرجع اعلم دارای مناصب متعددی از جمله ولایت عامه است.
– من از همه فقهیان عراق و قم عالمترم.
– پس من مرجع اعلیام و بر همه مومنان ولایت عامه دارم
– بر همگان واجب است که از من تقلید و اطاعت کنند.
مجموعه این گزارهها، ایدههای جاهطلبانه الصرخی است که سوگمندانه دستیابی به آنها را از طریق تفرقه در جمع شیعیان مظلوم عراق دنبال میکند و بدینگونه به آمال دشمنان عراق تحقق میبخشد.
* دکتر فراتی
۱. مسائل و ردود فی موضوعات مختلفه، الجزء الاول، طبقا لفتاوی لسماحه المرجع الدینی الاعلی آیه الله العظمی السید الحسنی، اعداد الشیخ عباس الکعبی، ۱۴۲۷ه، ص۶. ⤤
۲. همان، سوال ۴۲. ⤤
۳. همان، سوال ۶۶. ⤤
۴. همان، سوال ۷۱۴. ⤤
۵. همان، سوال ۷۷. ⤤
۶. همان، سوال ۱۱۳. ⤤
۷. همان، سوال ۵۴. ⤤
۸. همان، سوال ۱۱۲. ⤤
۹. همان، سوال ۱۰۶. ⤤
۱۰. همان، سوال ۶۰. ⤤
۱۱. همان، سوال ۶۲. ⤤
۱۲. همان، سوال ۱۲۰. ⤤
۱۳. همان، سوال ۱۸. ⤤
۱۴. همان، سوال ۳۳ و ۳۶. ⤤
۱۵. همان، سوال ۷۴۳. ⤤
۱۶. همان، سوال ۵۰. ⤤
۱۷. همان، سوال۵۳. ⤤
۱۸. همان، سوال ۵۶. ⤤
۱۹. همان، سوال ۷۱۵. ⤤
۲۰. منهاج الواضح، فتاوی المرجع الدینی الاعلی السید الصرخی الحسنی، بحوث اخلاقیه و تمهیدیه، ص۳۵. ⤤
۲۱. مسایل و ردود، پیشین، سوال ۱۴۹. ⤤
۲۲. منهاج الواضح، ص ۲۸-۲۹. ⤤
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، شماری از افراد ناشناس شامگاه یکشنبه هفته جاری در شهر مقدس کربلا، به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران حمله کردند.
پایگاه خبری «الخلیج الیوم» به نقل از شاهدان عینی گزارش داد، گروهی که به ساختمان کنسولگری حمله کردند، حدود ۳۰۰ نفر بودند. این افراد از منطقه «طویریج» واقع در خارج کربلا به این شهر منتقل شده بودند.
این پایگاه تأکید کرد که این عناصر، جزء نیروهای «محمود الصرخی» بودهاند؛ شخصی که خود را یکی از مراجع دینی در عراق معرفی میکند و خود را آیتالله و مرجع میداند.
اما الصرخی کیست که خود را روحانی شیعه میداند؟ عمامه سیاه بر سر دارد و در عین حال، طرفدارانش چندین بار در کربلا، دست به تخریب اموال عمومی زده و آشوب به پا کرده است.
نام وی شیخ محمود بن عبدالرضا بن محمد الصرخی است. الصرخی در سال ۲۰۰۳ قبل از سرنگونی رژیم صدام، دیکتاتور معدوم عراق به یکباره ظاهر شد و خود را به عنوان یکی از مراجع دینی عراق معرفی کرد.
او مدعی است آیتالله است و آیتالله در فقه شیعه کسی است که به مرحله اجتهاد رسیده، اما هیچ مرجع یا آیتالله این مسئله را شهادت نداده که او به این درجه رسیده باشد.
شبکه خبری «العربیه» عربستان سعودی در سال ۲۰۱۴، زمانی که الصرخی و یارانش در کربلا دست به آشوب زده بودند، وی را مخالف «رهبری مذهبی و دینی سنتی شیعه عراق» معرفی کرد که «مقر آن در نجف است؛ شهری که آیت الله علی سیستانی رهبری آن را بر عهده دارد».
در این گزارش، تعداد عناصر وابسته به الصرخی حدود ۲۵ تا ۳۰ هزار فرد مسلح برآورد شد که در سال ۲۰۱۴، با نیروهای دولت مرکزی عراق درگیر شده بودند.
العربیه با این ادعا که عناصر الصرخی خواستار «تشکیل حکومت مذهبی شیعه در عراق هستند که بر اساس اصل ولایت فقیه باشد»، در همان زمان گزارش داده بود که «بزرگترین تهدیدی که متوجه بغداد است، از جنوب است… و گروههای حاضر در این منطقه میتوانند تهدیدی برای عراق و ایران باشند».
الصرخی که مدعی است نسبش به امام حسن -علیه السلام- میرسد، گفته میشود که در سال ۱۹۶۴ در شهر کاظمین به دنیا آمده است. وی فارغالتحصیل دانشکده مهندسی دانشگاه بغداد در سال ۱۹۸۷ است. الصرخی پیش از اینکه صدام اعدام و حزب بعث عراق منحل شود، مخفی بود، ولی پس از ظهور گروه تروریستی داعش و آغاز تحرکات مجدد حزب بعث و تحرکات تروریسی آنها در عراق، بار دیگر در نقاطی مثل کربلا ظاهر شد.
وی در سال ۲۰۰۵ به طور ناگهانی در شهر «حله» عراق نمایان شد و در مدت زمان بسیار کوتاهی تعدادی دفتر در شهرهای مختلف شیعه نشین عراق افتتاح کرد و مدعی مبارزه با نظامیان آمریکا شد و ادعا کرد که سه نفر از آنان را کشته است.
پس از ادعای کشتن سه نظامی آمریکا بود که مدعی شد با امام زمان (عج) دیدار کرده است. این ادعا با واکنش شدید مراجع و شیعیان عراق مواجه شد. پس از بررسی سابقه وی، مشخص شد که او نیز از نیروهای سابق سازمان امنیت حزب بعث بوده که با همکاری با سازمان اطلاعات سعودی، با هدف تخریب مرجعیت شیعه، پا به عرصه گذاشته است (جزئیات بیشتر).
گفته میشود که نام الصرخی ابتدا محمود عبدالرضا البهادلی بود و سپس به شیخ محمود التمیمی تغییر پیدا کرد. وی زمانی که شیخ محمود التمیمی نام داشت لباس و معمم سفید به تن داشت و از وی به عنوان عنصر پلیس امنیت عراق یاد میشد. وی پس از مدتی نام خود را به سید محمود الصرخی تغییر داد و سپس با عمامه مشکی در انظار عمومی ظاهر شد.
الصرخی؛ از جذب در سرویس اطلاعات عراق تا فراگیری جادوگری در پاکستان
پایگاه خبری «کنوز مدیا» درباره الصرخی مینویسد، در دهه ۹۰ میلادی، الصرخی در منزل خود ماهواره نصب کرده بود و به همین علت، بازداشت و به پرداخت ۳۰۰ هزار دینار عراقی محکوم شد. وی در دورانی که بازداشت بود، فلسفهبافی میکرد و مینوشت. یکی از افسران امنیتی از این مسئله مطلع میشود و این مسئله را به مسئولان بالادستی گزارش میدهد. سرویس اطلاعات عراق نیز وی را جذب میکند و دورههای آموزشی عقیدتی-مذهبی برای وی برگزار میکند و او را به پاکستان میفرستد تا جادوگری بیاموزد.
به گزارش این پایگاه، یک سال بعد، از پاکستان به عراق باز میگردد و نام خود را «شیخ محمود التمیمی» میگذارد. پس از آن عمامه سفیدی به تن کرد و ملقب به شیخ محمود شد. پس از مدتی نیز عمامه سیاه به تن نموده و نام محمود الصرخی را برای خود انتخاب کرد. پس از مدتی به سید محمود الحسنی تغییر نام داد و به مردم میگفت که او، شخصِ سید الحسن الخراسانی است که امام زمان (عج) را میشناسد. مدتی بعد، ادعا کرد که نائب امام زمان (عج) و پس از مدتی هم مدعی شد که خود امام زمان (عج) است، ولی نمیخواسته خودنمایی کند.
بنا بر این گزارش، پس از به زبان آوردن این مهملات، ارتش عراق به بهانه اینکه الصرخی فساد کرده و از ترس اینکه رابطه وی با رژیم بعث فاش شود، وی را بازداشت میکند. در سال ۲۰۱۴، عناصر الصرخی در حوادث نجف دست داشتند و مدعی بودند که الصرخی خود امام زمان (عج) است.
ترور مراجع دینی عراق به بهانه عدم رضایت امام زمان (عج)
الصرخی مخالف مرجعیت دینی عراق بود. وی گروهی را به نام گروه «اعدامهای امام مهدی (عج)» تأسیس کرد. مأموریت این گروه ترور مراجع دینی عراق بود. آنان مدعی بودند که امام زمان (عج) از مراجع راضی نیستند و به همین دلیل باید کشته شوند.
وی یکی از شخصیتهای مرموزی است که اهدافش مشخص نیست، ولی علمای شیعه بر کذب بودن مدعاهای وی، اتفاق نظر دارند. الصرخی با وجود اینکه بار علمی ندارد، خود را از شاگردان آیتالله شهید محمدباقر صدر و محمد صادق صدر معرفی کرده بود و در چهل سالگی با ادعای «مرجعیت» در عراق فعالیت خود را آغاز نمود. پس از ظهور علنی وی، طرفدارانی از شیعیان جنوب عراق به دور وی جمع شدند و انحراف جدیدی شکل گرفت که نارضایتی و اعتراض مراجع تقلید را در پی داشت. با ادعای وی مبنی بر اینکه ادامه دهنده راه آیت الله شهید محمدباقر صدر است، آیت الله سید کاظم حائری در پاسخ یک استفتا در مورد او اعلام کرد: «سید محمود حسنی صرخی مجتهد نیست و ما به وی اعتمادی نداریم».
مخالفت الصرخی با مبارزه با گروه تروریستی داعش
وی از جمله کسانی است که فتوای آیت الله سیستانی در سال ۲۰۱۴ برای بسیج مردمی و مبارزه با عناصر داعش در شمال و غرب عراق را رد کرد. الصرخی در آن زمان ادعا کرد که عناصر داعش از اهل تسنن هستند و حمل سلاح علیه داعش حرام بوده و فتوای آیت الله سیستانی نیز باطل است.
نکته جالب توجه اینکه عناصر وابسته به الصرخی در سال ۲۰۰۶ نیز به کنسولگری ایران در بصره حمله کرده بودند. به همین دلیل، برخی از علمای شیعه، به وی القابی مانند «منحرف» و «گمراهِ گمراه کننده» دادهاند.
شبکه خبری «العالم» نیز با اشاره به اقدامات فرقه الصرخی در یورش به منطقه سبز بغداد در سال ۲۰۱۶ و آتش زدن کنسولگری ایران در سال ۲۰۱۸، گزارش داد که این فرقه ضاله، در پس تمامی حملات به سازمان «الحشد الشعبی» (بسیج مردمی)، مرجیعیت دینی، شعائر حسینی و محور مقاومت قرار دارد.
وابستگی الصرخی به عربستان و آمریکا
العالم الصرخی را وابسته به عربستان سعودی و محور ضد مقاومت دانست و گزارش داد، پس از حمله داعش به عراق و تهدید کربلا و نجف اشرف توسط عناصر این گروه، الصرخی از کشورهای حاضر در ائتلاف موسوم به ضد داعش به رهبری آمریکا خواست که به «هوشیاری و شجاعت» عناصر داعش اذعان کنند و به همین دلیل، جنگ با آنان را بیفایده دانست.
وی به روزنامه الوطن مصر هم گفته بود که داعش یک واقعیت عینی است، و یک پدیده زودگذر نیست. به همین دلیل نباید، برای نابودی آن زمان صرف کرد و خون بیشتری را در این «جنگهای بیفایده و مهلکههای واقعی» ریخت.
الصرخی ضمن تأیید کامل تجاوز عربستان سعودی به ملت یمن، گفته بود که «از ائتلاف اسلامی به صورت کامل حمایت میکنیم، آن را تأیید و از آن استقبال میکنیم».
وی درباره به شهادت رساندن آیت الله «نمر باقر النمر» توسط رژیم سعودی، ضمن حمله به علمای مذهبی ایران و عراق به خاطر حمایت آنان از النمر، مدعی شده بود که وی از شهروندان ایران و عراق نیست و هیچ موضعگیری نیز به سود عراق و ملت آن نداشته است.
الصرخی در سال ۲۰۱۳ نیز مدعی شده بود که امام زمان (عج) شخصا به وی «دستور داده که سر نوری المالکی نخست وزیر اسبق عراقو مقدی الصدر رهبر جریان صدررا قطع کند».
به هر حال در تظاهرات اخیر عراق که در اعتراض به فساد و بیکاری آغاز شد، برخی کشورها و جریانهای سیاسی از آن سوء استفاده کردند، در فضای رسانهای، حمایت چشمگیری از الصرخی صورت میگیرد و عربستان و امارات و عناصر بعثی و آمریکا حامیان اصلی وی هستند.
عنوان : الصرخی کیست
الصَرخی کیست و در پی چیست؟
حوزه الصرخی در سال ۱۹۶۴ در شهر کاظمین به دنیا آمد و در سال ۱۹۸۷ نیز از دانشکده مهندسی بغداد فارغ التحصیل و پس از خواندن مقدمات حوزه، به درس کفایه الاصول صدر دوم و سپس به دعوت خود صدر دوم به درس خارج فقه و اصول او رفت.
به گزارش خبرگزاری حوزه به نقل از مباحثات، بعد از حمله برخی از معترضین عراقی به کنسولگری ایران در کربلا که متهم بودند آنان از طرفداران سید الصرخی هستند دوباره نام او در زبانها جاری شد و یادداشتهای پراکندهای در شبکههای اجتماعی درباره او منتشر گردید. او پیش از این نیز در سال ۲۰۱۸ م نیز متهم به حمله کنسولگری ایران در بصره بود. فارغ از اینکه آیا او و طرفدارانش در بصره و منطقه طویریج بانی این دو رخداد بوده اند باید پرسید او کسیت؟ و چه اهدافی در سر دارد؟
در پاسخ به این پرسشها چندان نمیتوان به دادههای موجود در برخی شبکههای اجتماعی داخل ایران اعتماد کرد و باید چنین پاسخی را در میان حوزویان نجف و برخی آثارش جستجو کرد. بسیاری از عراقیها او را فردی ناشناخته و دارای اهدافی مبهم میدانند. گرچه او از جمله شاگردان آیت الله سید محمد صادق صدر معروف به صدر دوم است اما تا پیش از سقوط صدام در سال ۲۰۰۳م خبری از او وجود نداشت و یکباره از این سال به بعد ظاهر شد و خود را به عنوان یکی از مراجع تقلید در عراق معرفی کرد. گفته میشود که نام الصرخی ابتدا «محمود عبدالرضا البهادلی» بود و سپس به «شیخ محمود التمیمی» تغییر پیدا کرد. وی زمانی که شیخ محمود التمیمی نام داشت لباس و عمامه سفید به تن داشت و از وی به عنوان عنصر پلیس امنیت عراق یاد میشد. وی پس از مدتی نام خود را به سید محمود الصرخی تغییر داد و سپس با عمامه مشکی در انظار عمومی ظاهر شد. درباره سیادت او شک و تردید بسیاری وجود دارد و خود او در کتاب «مسایل و ردود» قرائنی بر سیادت خود برپا میکند که صحت یکایک آنها محل تردید است۱.
الصرخی در سال ۱۹۶۴ در شهر کاظمین به دنیا آمد و در سال ۱۹۸۷ نیز از دانشکده مهندسی بغداد فارغ التحصیل و پس از خواندن مقدمات حوزه، به درس کفایه الاصول صدر دوم و سپس به دعوت خود صدر دوم به درس خارج فقه و اصول او رفت. کتاب «مبحث الضد» به گفته او تقریرات بخشی از درس اصول صدر دوم است. با این همه، در میان حوزویان نجف این چنین شایع است که او تنها جلساتی از درس خارج صدر شرکت کرده و طلبه او نبوده است. ۲ یا اینکه هیچ کس از هم درسیهای او در دروس خارج صدر دوم اقرار به دانایی او نکردهاند و حتی نگفتهاند که در درس استادشان برجسته باشد. ۳ این در حالی است که به نظر میرسد او نزد صدر دوم، آیات عظام اسحاق فیاض، شیخ بروجردی، سید حمامی، سید علی سیستانی درس خوانده و البته صدر دوم را بارزترین آنها میداند. ۴ اما آنچه به اندیشه و عمل او برجستگی میبخشد و آن را مورد توجه کانونهای خبری قرار میدهد، ساختارشکنیهای او در تعامل با حوزه و مرجعیت است. او نه تنها خود را مرجع میانگارد بلکه مدعی است که اعلم از همگان است و البته جهت اثبات برتریاش، به قدح سایر مراجع تقلید میپردازد. مرجعیت اعلم از نظر او دارای مناصبی است که شامل افتاء، قضاوت، ولایت بر امور قاصرین و ولایت عامه مؤمنان میشود. او به جهت اعلم به همگان واجد همه این مناصب است و به همین دلیل نیز آیت الله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی را ولی فقیه نمیداند و اعتقادی به اعلمیت او جهت احراز این مناصب ندارد.
طبیعی است پیگیری این دو ایده، نیازمند شکستن ساختارهای سنتی حوزه نجف و مناقشه بر اقتدار سیاسی فقیه در ایران است تا بتواند نظر همگان را به خود جلب نماید و بدین گونه راهی به سوی بسط مرجعیت خود در عراق بیابد. او که به خوبی می داند از مسیرهای عادی به مرجعیت نمیرسد میکوشد «حاشیه ها» در عراق را از طریق «ضدیت» با برخی سمبلها مثل ایران، اسرائیل، احترام نهادن به سکولارها و نقد مجموعه مراجع تقلید، دور خود جمع کند و بدین گونه منتقدین حضور ایران در عراق، سکولارها و حتی بعثیهای مذهبی و مخالفین مراجع را مقلد خود سازد. در واقع او تاکتیکی برگزیده که میتواند مرجعیت او را در اذهان برجسته و همه را متوجه خود سازد. بیتردید این تاکتیک برای دولتهایی مثل امارات و سعودی که خواهان تفرقه در جمع شیعیان عراقاند جذابیت دارد و میتواند او را مستظهر به حمایتهای مالی آنان نماید. الصرخی در اقدامی عجیب با همکاری تعدادی از طرفدارانش، منازل خیابانی در منطقه «سیف سعد» کربلاء خریده و خود با تاسیس سیطره و گماشتن مسلحینی، رفت و آمد به مکتب او را کنترل کرده تا بدین گونه ثابت کند او نیز همانند سایر مراجع نیازمند حراست است. در ذیل به بررسی مهمترین ایدههای او خواهیم پرداخت.
طرح مرجعیت
شاید مهمترین نقطه درگیری او با حوزه نجف، طرح مرجعیت و اعلمیت اوست که نه تنها از سوی طرفدارانش مطرح میشود بلکه خود او نیز بر آن اصرار دارد. ناگفته نماند امروزه، دعوی مرجعیت در میان بازماندگان صدر دوم در نجف امری طبیعی است و به رغم وصایت آن شهید بر رجوع به برخی از مراجع کنونی، برخی از شاگردانش همچنان مدعی تداوم مرجعیت صدر دوماند. ظاهرا آیت الله سید محمد صادق صدر، دو تا توصیه در این باره دارد؛ یکی توصیه به آیت الله سید کاظم حائری و آیت الله محمد اسحاق فیاض که چهار سال پیش از شهادتش بیان شده است و دوم توصیه به آیت الله شیخ محمد یعقوبی که ایامی نزدیک به شهادتش در سال ۱۹۹۹م بیان شده است. این در حالی است که در حوزه نجف، مراجع دیگری نیز وجود دارد که عبارتند از؛ آیت الله سید علی سیستانی، سید محمد سعید حکیم و شیخ بشیر نجفی که بی تردید مرجعیت اعلی نجف در اختیار آیت الله سیستانی قرار دارد. در چنین شرایطی ادعای مرجعیت الصرخی به چه معناست و او چگونه میتواند مرجعیت خود را به اثبات رساند؟ بویژه آنکه نه صدر دوم بر اجتهادش تاکید نموده و نه هم در مناظرهای اعلمیت خویش را ثابت کرده است؟
مروری بر اثر تفضیلی او یعنی «مسایل و ردود» نشان میدهد که وی بر خلاف سنتهای جاری در حوزههای شیعه به صراحت خود را «اعلم» از علمای عراق و خارج از عراق میداند۵. این بدین معناست که او خود را اعلم از آیت الله حائری در قم و آیت الله سیستانی در عراق میداند. با این تفاوت که او حائری را برسیستانی ترجیح داده و از مقلدین خود میخواهد که در فتاوی احتیاط واجب او، به آیت الله حائری رجوع کنند. ۶ جالب آن است که خود حائری اجتهاد الصرخی را رد میکند و دعوی او در این باره قبول ندارد. رساله عملیه الصرخی «المنهاج الواضح» نام دارد که سیاقی جدید دارد و بر خلاف رسالههای موجود دربرگیرنده برخی مستندات قرآنی و روایی در ذیل فتاوی است. الصرخی که تائیدات مراجع قبلی و کنونی نجف را پشت سر ندارد، ناچار است اولا جهت اثبات مرجعیت و اعلمیت خود، اعلمیت و حتی اجتهاد مراجع کنونی را زیر سوال ببرد و در ثانی ثابت کند که احراز اعلمیت بسته به دانش و فضلیت یک مجتهد است که این اوصاف در آثارش حضور جدی دارند. به همین دلیل او بی نیاز از تایید دیگران است.
از آنجا که خود الصرخی توصیه استادش صدر دوم در رجوع به آیت الله فیاض و آیت الله حائری را قبول دارد و توصیه به آیت الله شیخ محمد یعقوبی که اتفاقا باجناق او به شمار میآید، را کذب میانگارد؛ ناچار است که نسبت به مرجعیت این دو احترام نهد اما اعلمیت آنها را زیر سوال برد. او در یک جا، اجتهاد مراجع اربعه نجف را نمیپذیرد اما بلافاصله یادش میآید که آیت الله فیاض مورد احترام صدر دوم بوده میگوید: «فارغ از اینکه آیت الله فیاض مجتهد است یا نه؛ او بر بسیاری از کسانی که ادعای اجتهاد و مرجعیت دارند برتر است. »۷ از نظر او آیت الله سیستانی، نه تنها اعلم نیست بلکه آثاری که دلالت کنند بر اجتهاد او نیز وجود ندارد. ۸ و مروجین مرجعیت او را کسانی میداند که بنده درهم و دینارند؛ چرا که درهم و دینار نزد او بسیار است. ۹ ظاهرا او فقط استادش صدر دوم را اعلم از احیاء و اموات از علماء میداند اما نکته مهم آن است که او اکنون خود را از نظر فقه و اصول اعلم از موجودین نجف میداند. ۱۰ و تاکید میکند که «من بر همه یا اغلب بحوث آیت الله خویی، صدر اول و صدر دوم مطلع هستم و بسیاری از مبانی آیت الله خویی را رد یا باطل کردهام و خودم برخی مطالب را افزودهام. از این رو من با مبانی آیت الله سید محمد صادق صدر به نقد آیت الله خویی نپرداختهام بلکه خود به اجتهاد عمل کردهام. ۱۱
او حتی آیت الله حائری را اعلم نمیداند و تنها بر اجتهادش تاکید دارد و طبیعتا خود را اعلم از حائری میداند و پیروان صدر دوم را نه دعوت به حائری و فیاض بلکه دعوت به خود میکند. از نظر او توصیه صدر دوم در رجوع به آیت الله حائری مطلق نبوده و اکنون با وجود او دلیلی بر رجوع به ایشان در قم وجود ندارد. ۱۲ البته او فتوی میدهد که بقاء بر تقلید صدر دوم جایز است اما در مسایل مستحدثه باید به او مراجعه کنند. ۱۳ و کسانی که در آغاز تقلیدند نباید به صدر دوم بازگردند و نباید به مراجع کنونی ایران و عراق مراجعه کنند؛ چرا که تقلید از غیر خودش را بریءالذمه نمیداند. ۱۴
اما مهمتر از همه، مرجعیت آیت الله شیخ محمد یعقوبی است (که توصیه صدر دوم در رجوع به او هم به صورت مکتوب وجود دارد و هم به صورت شفاهی ضبط شده است) الصراخی را به شدت برآشفته و سخن منقول از آیت الله صدر را قبول ندارد. او حتی سخنان آیت الله محمد علی گرامی و نیز آیت الله محمد صادقی تهرانی در تایید آیت الله یعقوبی را دلیلی بر اجتهاد او نمیداند و معقتد است عبارات آنها فقط توانایی او در صدور فتوی را تایید میکند نه اجتهاد او را. چه رسد به اینکه او اعلم باشد. ضمن اینکه آیت الله حائری نیز اجتهاد شیخ محمد یعقوبی را قبول ندارد و حتی مقتدی صدر نیز از او روی گردان است. ۱۵ و در نهایت او ادعا میکند که با دلیل علمی، شرعی و اخلاقی ثابت کرده است که شیخ محمد یعقوبی مجتهد نیست. ۱۶ و در نهایت، الصرخی، نیز سید حسین بحر العلوم از اجتهاد به دور میداند و خود را ارحج بر او میانگارد. ۱۷
ولایت فقیه
به غیر از دعوی اعلمیت و مرجعیت، الصرخی داعیه بزرگتری نیز دارد و آن دعوی «ولایت سیاسی» است. برخی از مقلدینش نیز او «ولی امر مسلمین» می خوانند. ۱۸ مهم ترین اثر او در باره ولایت فقیه رساله عملیه او یعنی «منهاج الواضح» است که فصلی درباره آن اختصاص داده است. البته معلوم نیست که این اثر را در چه تاریخی نوشته است؟ ابهامی که برخی مقلدینش نیز دارند و از او در باره تاریخ نگارش این اثر پرسیدهاند و او تاریخ نشر آن را عندالله میداند. ۱۹ او در این اثر بدون اینکه سند و دلایت روایات وارده در این باب را مورد بررسی فقهی قرار دهد همه آنها را مؤید ولایت عامه فقیهان میداند. «فقیه اعلم» از نظر او باید بر اساس مصالح عامه در امور عمومی مردم دخالت کند و بر همگان نیز واجب است از او اطاعت نمایند. الصرخی در «منهاج الواضح»۲۰ ولایت شرعی عامه را برای مجتهد مطلقی که مرجع تقلید نیز بوده باشد ثابت میداند. مراد او از این ولایت همان امر به معروف و نهی از منکر است که ممکن است بنا به مصلحت عامه، مستلزم تصرف در انفس و اموال مردم شود. در واقع او برای مرجع تقلید علاوه بر منصب افتاء مناصب دیگری برمیشمارد که یکی از آنها ولایت عامه است. ولایت قضاء، ولایت بر شؤون قاصرین مثل ایتام و مجانین نیز از جمله ولایات ثابت شده برای مراجعاند. ولایت فقیه نیز از ضروریات مذهب است و هر گاه مجتهد اعلم وجود داشته باشد چنین ولایتی نیز دارد. ۲۱
«اذا توفرت فی المجتهد الشروط الشرعیه فی مرجع التقلید السابقه (البلوغ، العقل، الایمان، العداله، الذکوره، طهاره المولد، الاجتهاد المطلق، الحیاه، الاعلمیه) فانه یثبت له اربع صلاحیات وظایف هی: الاولی: الفتاء، الثانیه: ولایه القضاء، الثالثه: ولایه رعایه شوون القاصرین، الرابع: ولایه العامه»۲۲
از نظر او ولایت عامه، امری است که در جوامع غیر دینی و نیز نزد بزرگان اهل سنت پذیرفته شده و تشیع نیز در غیاب امام زمان(ع) آن را برای «مرجع اعلم» ثابت میداند. الصرخی جهت اثبات چنین ولایتی، بیست و دو دلیل اقامه میکند که فاقد هرگونه تحلیل رجالی و فقهیاند. بویژه ادله غیر نقلی او مثل سیره عقلائیه، فطرت انسانیه و فطرت حیوانیه که توانایی لازم در اعطاء ولایت عامه به فقیه را ندارند و تنها در پی اثبات ضرورت تاسیس دولتاند. او در حالی ولایت را از شؤون «مرجع اعلم» میداند که ادله وارده در باب ولایت فقیه هیچ دلالتی در اینباره ندارند. در ادلهای که خود الصرخی نیز به آنها اشاره میکند شرط لازم برای تصدی منصب ولایت سیاسی، اجتهاد است و اعلمیت در فقه از شروط آن به شمار نمیآید. در واقع، صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه کافی است و هیچ ضرورتی ندارد که فقیه حاکم اعلم از فقهاء معاصر خویش باشد. از این رو به نظر میرسد که اعلم بودن شرط مرجعیت است اما شرط تصدی ولایت نیست. ضمن اینکه مرجعیت نیز یک شأن اجتماعی است و الزاما نمیتواند از شروط ولی فقیه به شمار آید. از این رو، به نظر می رسد که الصرخی معتقد است؛
– فقیه آنگاه به مقام مرجعیت میرسد که اعلم از دیگران باشد.
– مرجع اعلم دارای مناصب متعددی از جمله ولایت عامه است.
– من از همه فقهیان عراق و قم عالمترم.
– پس من مرجع اعلیام و بر همه مومنان ولایت عامه دارم
– بر همگان واجب است که از من تقلید و اطاعت کنند.
مجموعه این گزارهها، ایدههای جاهطلبانه الصرخی است که سوگمندانه دستیابی به آنها را از طریق تفرقه در جمع شیعیان مظلوم عراق دنبال میکند و بدینگونه به آمال دشمنان عراق تحقق میبخشد.
* دکتر فراتی
پی نوشت ها:
۱. مسائل و ردود فی موضوعات مختلفه، الجزء الاول، طبقا لفتاوی لسماحه المرجع الدینی الاعلی آیه الله العظمی السید الحسنی، اعداد الشیخ عباس الکعبی، ۱۴۲۷ه، ص۶. ⤤
۲. همان، سوال ۴۲. ⤤
۳. همان، سوال ۶۶. ⤤
۴. همان، سوال ۷۱۴. ⤤
۵. همان، سوال ۷۷. ⤤
۶. همان، سوال ۱۱۳. ⤤
۷. همان، سوال ۵۴. ⤤
۸. همان، سوال ۱۱۲. ⤤
۹. همان، سوال ۱۰۶. ⤤
۱۰. همان، سوال ۶۰. ⤤
۱۱. همان، سوال ۶۲. ⤤
۱۲. همان، سوال ۱۲۰. ⤤
۱۳. همان، سوال ۱۸. ⤤
۱۴. همان، سوال ۳۳ و ۳۶. ⤤
۱۵. همان، سوال ۷۴۳. ⤤
۱۶. همان، سوال ۵۰. ⤤
۱۷. همان، سوال۵۳. ⤤
۱۸. همان، سوال ۵۶. ⤤
۱۹. همان، سوال ۷۱۵. ⤤
۲۰. منهاج الواضح، فتاوی المرجع الدینی الاعلی السید الصرخی الحسنی، بحوث اخلاقیه و تمهیدیه، ص۳۵. ⤤
۲۱. مسایل و ردود، پیشین، سوال ۱۴۹. ⤤
۲۲. منهاج الواضح، ص ۲۸-۲۹. ⤤
«الصرخی»؛ عامل حمله به کنسولگری ایران در کربلا کیست؟
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، شماری از افراد ناشناس شامگاه یکشنبه هفته جاری در شهر مقدس کربلا، به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران حمله کردند.
پایگاه خبری «الخلیج الیوم» به نقل از شاهدان عینی گزارش داد، گروهی که به ساختمان کنسولگری حمله کردند، حدود ۳۰۰ نفر بودند. این افراد از منطقه «طویریج» واقع در خارج کربلا به این شهر منتقل شده بودند.
این پایگاه تأکید کرد که این عناصر، جزء نیروهای «محمود الصرخی» بودهاند؛ شخصی که خود را یکی از مراجع دینی در عراق معرفی میکند و خود را آیتالله و مرجع میداند.
اما الصرخی کیست که خود را روحانی شیعه میداند؟ عمامه سیاه بر سر دارد و در عین حال، طرفدارانش چندین بار در کربلا، دست به تخریب اموال عمومی زده و آشوب به پا کرده است.
نام وی شیخ محمود بن عبدالرضا بن محمد الصرخی است. الصرخی در سال ۲۰۰۳ قبل از سرنگونی رژیم صدام، دیکتاتور معدوم عراق به یکباره ظاهر شد و خود را به عنوان یکی از مراجع دینی عراق معرفی کرد.
او مدعی است آیتالله است و آیتالله در فقه شیعه کسی است که به مرحله اجتهاد رسیده، اما هیچ مرجع یا آیتالله این مسئله را شهادت نداده که او به این درجه رسیده باشد.
شبکه خبری «العربیه» عربستان سعودی در سال ۲۰۱۴، زمانی که الصرخی و یارانش در کربلا دست به آشوب زده بودند، وی را مخالف «رهبری مذهبی و دینی سنتی شیعه عراق» معرفی کرد که «مقر آن در نجف است؛ شهری که آیت الله علی سیستانی رهبری آن را بر عهده دارد».
در این گزارش، تعداد عناصر وابسته به الصرخی حدود ۲۵ تا ۳۰ هزار فرد مسلح برآورد شد که در سال ۲۰۱۴، با نیروهای دولت مرکزی عراق درگیر شده بودند.
العربیه با این ادعا که عناصر الصرخی خواستار «تشکیل حکومت مذهبی شیعه در عراق هستند که بر اساس اصل ولایت فقیه باشد»، در همان زمان گزارش داده بود که «بزرگترین تهدیدی که متوجه بغداد است، از جنوب است… و گروههای حاضر در این منطقه میتوانند تهدیدی برای عراق و ایران باشند».
الصرخی که مدعی است نسبش به امام حسن -علیه السلام- میرسد، گفته میشود که در سال ۱۹۶۴ در شهر کاظمین به دنیا آمده است. وی فارغالتحصیل دانشکده مهندسی دانشگاه بغداد در سال ۱۹۸۷ است. الصرخی پیش از اینکه صدام اعدام و حزب بعث عراق منحل شود، مخفی بود، ولی پس از ظهور گروه تروریستی داعش و آغاز تحرکات مجدد حزب بعث و تحرکات تروریسی آنها در عراق، بار دیگر در نقاطی مثل کربلا ظاهر شد.
وی در سال ۲۰۰۵ به طور ناگهانی در شهر «حله» عراق نمایان شد و در مدت زمان بسیار کوتاهی تعدادی دفتر در شهرهای مختلف شیعه نشین عراق افتتاح کرد و مدعی مبارزه با نظامیان آمریکا شد و ادعا کرد که سه نفر از آنان را کشته است.
پس از ادعای کشتن سه نظامی آمریکا بود که مدعی شد با امام زمان (عج) دیدار کرده است. این ادعا با واکنش شدید مراجع و شیعیان عراق مواجه شد. پس از بررسی سابقه وی، مشخص شد که او نیز از نیروهای سابق سازمان امنیت حزب بعث بوده که با همکاری با سازمان اطلاعات سعودی، با هدف تخریب مرجعیت شیعه، پا به عرصه گذاشته است (جزئیات بیشتر).
گفته میشود که نام الصرخی ابتدا محمود عبدالرضا البهادلی بود و سپس به شیخ محمود التمیمی تغییر پیدا کرد. وی زمانی که شیخ محمود التمیمی نام داشت لباس و معمم سفید به تن داشت و از وی به عنوان عنصر پلیس امنیت عراق یاد میشد. وی پس از مدتی نام خود را به سید محمود الصرخی تغییر داد و سپس با عمامه مشکی در انظار عمومی ظاهر شد.
الصرخی؛ از جذب در سرویس اطلاعات عراق تا فراگیری جادوگری در پاکستان
پایگاه خبری «کنوز مدیا» درباره الصرخی مینویسد، در دهه ۹۰ میلادی، الصرخی در منزل خود ماهواره نصب کرده بود و به همین علت، بازداشت و به پرداخت ۳۰۰ هزار دینار عراقی محکوم شد. وی در دورانی که بازداشت بود، فلسفهبافی میکرد و مینوشت. یکی از افسران امنیتی از این مسئله مطلع میشود و این مسئله را به مسئولان بالادستی گزارش میدهد. سرویس اطلاعات عراق نیز وی را جذب میکند و دورههای آموزشی عقیدتی-مذهبی برای وی برگزار میکند و او را به پاکستان میفرستد تا جادوگری بیاموزد.
به گزارش این پایگاه، یک سال بعد، از پاکستان به عراق باز میگردد و نام خود را «شیخ محمود التمیمی» میگذارد. پس از آن عمامه سفیدی به تن کرد و ملقب به شیخ محمود شد. پس از مدتی نیز عمامه سیاه به تن نموده و نام محمود الصرخی را برای خود انتخاب کرد. پس از مدتی به سید محمود الحسنی تغییر نام داد و به مردم میگفت که او، شخصِ سید الحسن الخراسانی است که امام زمان (عج) را میشناسد. مدتی بعد، ادعا کرد که نائب امام زمان (عج) و پس از مدتی هم مدعی شد که خود امام زمان (عج) است، ولی نمیخواسته خودنمایی کند.
بنا بر این گزارش، پس از به زبان آوردن این مهملات، ارتش عراق به بهانه اینکه الصرخی فساد کرده و از ترس اینکه رابطه وی با رژیم بعث فاش شود، وی را بازداشت میکند. در سال ۲۰۱۴، عناصر الصرخی در حوادث نجف دست داشتند و مدعی بودند که الصرخی خود امام زمان (عج) است.
ترور مراجع دینی عراق به بهانه عدم رضایت امام زمان (عج)
الصرخی مخالف مرجعیت دینی عراق بود. وی گروهی را به نام گروه «اعدامهای امام مهدی (عج)» تأسیس کرد. مأموریت این گروه ترور مراجع دینی عراق بود. آنان مدعی بودند که امام زمان (عج) از مراجع راضی نیستند و به همین دلیل باید کشته شوند.
وی یکی از شخصیتهای مرموزی است که اهدافش مشخص نیست، ولی علمای شیعه بر کذب بودن مدعاهای وی، اتفاق نظر دارند. الصرخی با وجود اینکه بار علمی ندارد، خود را از شاگردان آیتالله شهید محمدباقر صدر و محمد صادق صدر معرفی کرده بود و در چهل سالگی با ادعای «مرجعیت» در عراق فعالیت خود را آغاز نمود. پس از ظهور علنی وی، طرفدارانی از شیعیان جنوب عراق به دور وی جمع شدند و انحراف جدیدی شکل گرفت که نارضایتی و اعتراض مراجع تقلید را در پی داشت. با ادعای وی مبنی بر اینکه ادامه دهنده راه آیت الله شهید محمدباقر صدر است، آیت الله سید کاظم حائری در پاسخ یک استفتا در مورد او اعلام کرد: «سید محمود حسنی صرخی مجتهد نیست و ما به وی اعتمادی نداریم».
مخالفت الصرخی با مبارزه با گروه تروریستی داعش
وی از جمله کسانی است که فتوای آیت الله سیستانی در سال ۲۰۱۴ برای بسیج مردمی و مبارزه با عناصر داعش در شمال و غرب عراق را رد کرد. الصرخی در آن زمان ادعا کرد که عناصر داعش از اهل تسنن هستند و حمل سلاح علیه داعش حرام بوده و فتوای آیت الله سیستانی نیز باطل است.
نکته جالب توجه اینکه عناصر وابسته به الصرخی در سال ۲۰۰۶ نیز به کنسولگری ایران در بصره حمله کرده بودند. به همین دلیل، برخی از علمای شیعه، به وی القابی مانند «منحرف» و «گمراهِ گمراه کننده» دادهاند.
شبکه خبری «العالم» نیز با اشاره به اقدامات فرقه الصرخی در یورش به منطقه سبز بغداد در سال ۲۰۱۶ و آتش زدن کنسولگری ایران در سال ۲۰۱۸، گزارش داد که این فرقه ضاله، در پس تمامی حملات به سازمان «الحشد الشعبی» (بسیج مردمی)، مرجیعیت دینی، شعائر حسینی و محور مقاومت قرار دارد.
وابستگی الصرخی به عربستان و آمریکا
العالم الصرخی را وابسته به عربستان سعودی و محور ضد مقاومت دانست و گزارش داد، پس از حمله داعش به عراق و تهدید کربلا و نجف اشرف توسط عناصر این گروه، الصرخی از کشورهای حاضر در ائتلاف موسوم به ضد داعش به رهبری آمریکا خواست که به «هوشیاری و شجاعت» عناصر داعش اذعان کنند و به همین دلیل، جنگ با آنان را بیفایده دانست.
وی به روزنامه الوطن مصر هم گفته بود که داعش یک واقعیت عینی است، و یک پدیده زودگذر نیست. به همین دلیل نباید، برای نابودی آن زمان صرف کرد و خون بیشتری را در این «جنگهای بیفایده و مهلکههای واقعی» ریخت.
الصرخی ضمن تأیید کامل تجاوز عربستان سعودی به ملت یمن، گفته بود که «از ائتلاف اسلامی به صورت کامل حمایت میکنیم، آن را تأیید و از آن استقبال میکنیم».
وی درباره به شهادت رساندن آیت الله «نمر باقر النمر» توسط رژیم سعودی، ضمن حمله به علمای مذهبی ایران و عراق به خاطر حمایت آنان از النمر، مدعی شده بود که وی از شهروندان ایران و عراق نیست و هیچ موضعگیری نیز به سود عراق و ملت آن نداشته است.
الصرخی در سال ۲۰۱۳ نیز مدعی شده بود که امام زمان (عج) شخصا به وی «دستور داده که سر نوری المالکی نخست وزیر اسبق عراقو مقدی الصدر رهبر جریان صدررا قطع کند».
به هر حال در تظاهرات اخیر عراق که در اعتراض به فساد و بیکاری آغاز شد، برخی کشورها و جریانهای سیاسی از آن سوء استفاده کردند، در فضای رسانهای، حمایت چشمگیری از الصرخی صورت میگیرد و عربستان و امارات و عناصر بعثی و آمریکا حامیان اصلی وی هستند.
الصرخی کیست
عنوان : الصرخی کیست
اگر این مطلب نیاز به اصلاح و یا تکمیل دارد از طریق انتهای همین مطلب اطلاع دهید