اخراج شده
کاربر غیرعضو
جواب کامل کنید صفحه 41 هدیه های آسمانی پنجم/ کامل کنید صفحه 41 هدیه های آسمانی پنجم / پاسخ کامل کنید صفحه 41 هدیه های آسمانی پنجم/ صفحه 41 هدیه های آسمانی پنجم/ هدیه های آسمانی پنجم صفحه 41/ گام به گام هدیه های آسمانی پنجم/
کامل کنید صفحه 41 هدیه های آسمانی پنجم
* مادر مریم فراموش کرده بود ظرف نذری همسایه را به آنها بازگردانَد. استفاده از ظرف همسایه برای کارهای آشپزی در منزلاگر صاحب ظرف راضی نباشد حرام است.
* سعید از نانوایی برگشت. نانها را درون سفره گذاشت و دوباره آنها را شمرد. برای بار سوم شمرد. اشتباه نکرده بود. نانها 11 تا بود؛ امّا او فقط پول 10 نان را داده بود. پدر تا این ماجرا را شنید به پسرش گفت: پسرم باید پول یک نان اضافه که برداشتهای را به نانوا تحویل دهی زیرا تو پول 10 نان را دادهای و یک نان اضافی حرام است که وارد سفرهٔ ما شده است و خوردن آن اشکال دارد.
* پارچههای بریده شدهٔ همسایهها، کنار چرخ خيّاطی مادر برای دوختن آماده بود. سارا از پارچههای اضافی چند تكّه برداشت و به سمیه گفت: با اینها برای عروسکم لباس بدوز. سمیه گفت: نه! من این کار را نمیکنم چون همسایهها اطلاع ندارند و ممکن است راضی نباشند بنابراین این کار حرام است.
* امروز پالتوی خود را در مدرسه گم کردم؛ همه جا را گشتم، ولی آن را پیدا نکردم. از اینکه بچّهها بشنوند یک کلاس پنجمی لباسش را گم کرده است، خجالت میکشیدم. بزرگترهایم هم ممکن بود از شنیدن ماجرا عصبانی شوند. یک پالتو روی جا لباسی یکی از کلاسها توجّهم را به خود جلب کرد. هیچ فرقی با پالتوی من نداشت ولی مطمئن نبودم مال من باشد، یک لحظه ممکن بود گول بخورم و پالتو را بردارم اما سریع به خود آمدم و به یاد آوردم که این کار حرام و گناهی بزرگ است. بنابراین تصمیم گرفتم موضوع را با ناظم مدرسه در میان بگذارم و از او کمک بخواهم تا صاحب پالتو پیدا شود.
?شما هم میتوانید نظرات خودرا از طریق فرم زیر ارسال کنید و با سایر دوستانتان، درمورد این سوال بحث و گفتگو کنید
منبع : همیار خاص
کامل کنید صفحه 41 هدیه های آسمانی پنجم
* مادر مریم فراموش کرده بود ظرف نذری همسایه را به آنها بازگردانَد. استفاده از ظرف همسایه برای کارهای آشپزی در منزلاگر صاحب ظرف راضی نباشد حرام است.
* سعید از نانوایی برگشت. نانها را درون سفره گذاشت و دوباره آنها را شمرد. برای بار سوم شمرد. اشتباه نکرده بود. نانها 11 تا بود؛ امّا او فقط پول 10 نان را داده بود. پدر تا این ماجرا را شنید به پسرش گفت: پسرم باید پول یک نان اضافه که برداشتهای را به نانوا تحویل دهی زیرا تو پول 10 نان را دادهای و یک نان اضافی حرام است که وارد سفرهٔ ما شده است و خوردن آن اشکال دارد.
* پارچههای بریده شدهٔ همسایهها، کنار چرخ خيّاطی مادر برای دوختن آماده بود. سارا از پارچههای اضافی چند تكّه برداشت و به سمیه گفت: با اینها برای عروسکم لباس بدوز. سمیه گفت: نه! من این کار را نمیکنم چون همسایهها اطلاع ندارند و ممکن است راضی نباشند بنابراین این کار حرام است.
* امروز پالتوی خود را در مدرسه گم کردم؛ همه جا را گشتم، ولی آن را پیدا نکردم. از اینکه بچّهها بشنوند یک کلاس پنجمی لباسش را گم کرده است، خجالت میکشیدم. بزرگترهایم هم ممکن بود از شنیدن ماجرا عصبانی شوند. یک پالتو روی جا لباسی یکی از کلاسها توجّهم را به خود جلب کرد. هیچ فرقی با پالتوی من نداشت ولی مطمئن نبودم مال من باشد، یک لحظه ممکن بود گول بخورم و پالتو را بردارم اما سریع به خود آمدم و به یاد آوردم که این کار حرام و گناهی بزرگ است. بنابراین تصمیم گرفتم موضوع را با ناظم مدرسه در میان بگذارم و از او کمک بخواهم تا صاحب پالتو پیدا شود.
?شما هم میتوانید نظرات خودرا از طریق فرم زیر ارسال کنید و با سایر دوستانتان، درمورد این سوال بحث و گفتگو کنید
منبع : همیار خاص