- 5/10/19
- 95,313
- 79
روستای دده بالا کجاست را در همیارخاص ببینید
زندگینامه هایده :
نام : معصومه دده بالا نام هنری : هایده تاریخ تولد : ۱۳۲۱ محل تولد : کرمانشاه تاریخ وفات : ۱۳۶۸ محل وفات : آمریکا محل دفن : آمریکا
هایده در سال ۱۳۲۱ هجری شمسی در یکی از روستاهای کرمانشاه بدنیا آمد
وی کارش را در رادیو با برنامه گلهای رنگارنگ آغاز کرد و از همان اوایل نام خود را در شناسنامه موسیقی ایران به ثبت رسانید.هایده به گفته بسیاری دارای یکی از بهترین صداهای تاریخ موسیقی ایران بود.زنده یاد هایده در ۷ شهریور ۱۳۵۷ مانند بسیاری از هنرمندان دیگر وطن را به قصد لندن ترک کرد و پس از مدتی به آمریکا رفت و کار هنری خویش را در آنجا ادامه داد…………..تا اینکه در سی دی سال ۱۳۶۸ با اینکه هنوز بیش از ۴۷ بهار از عمرش نگذشته بود در آمریکا بر اثر سکته قلبی دیده از جهان فرو بست و دوستداران خویش را در غم و اندوه فرو برد.پیکر هایده در مراسمی باشکوه و با حضور هنرمندان زیادی در آمریکا به خاک سپرده شد. بانو هایده درمصاحبه ای که حدود سه چهار سال قبل از درگذشتش با او انجام شده بود تلخ ترین خاطره اش را چنین بیان میکند:از زبان خود هایده:تلخ ترین خاطره من اینه که آهنگی از جهانبخش پازوکی به من پیشنهاد شده بود بخونم که ترجیع بند آن اینه: من خودم رفتنی اممن بشدت به پازوکی پافشاری میکردم که من این آهنگ رو نمیخونمنمیدونم چرا دلشوره عجیبی داشتم چون میخواستم به مسافرت اروپا بیایم و فکر حادثه ای مرا تعقیب میکرد.فکر میکردم شاید بیماری ای تصادفی چیزی باعث شود که من برنگردم به ایران و هیچ وقت فکر نمیکردم همچین حادثه ای اتفاق بیافتد و من تا امروز یعنی ۶ سال نتوانم وطنم را ببینم.به هر صورت با ناراحتی خیلی شدید رفتم روی صحنه و اونو اجرا کردم.۷ شهریور ایران را به قصد لندن ترک کردم و نمیتونم براتون توجیح کنم که حالت من در اون ساعت و اون لحظه چه بود.ولی امیدی است که مرا نگه میدارد که باز بتوانم ایرانم را ببینم وبه آغوش هموطنانم برگردم.در سال های پس از انقلاب، میان ۱۳۶۰ و ۱۳۶۸ و شاید به سبب ترانه های غمیادانه (نوستالژیک) وطنی که می خواند، روز به روز بر شمار طرفدارانش در بیرون از ایران افزوده می شد، هر چند که در خود ایران نامش حتی از فهرست کتاب های مرجع زدوده شده بود. از همین روی برای یافتن زندگینامه دقیق او سر در هر منبع موسیقائی فرو بردیم که در این سال های اخیر تعدادشان نیز زیاد شده است. چیز دندان گیری نصیب مان نشد. مثلا زاد روزش و زندگی پیش از خوانندگی اش را در این منابع نیافتیم، ولی در همه آن ها به تحقیر و تکرار آمده که نام اصلی اش سکینه دده بالا بوده است. گویی نام می تواند تعیین کننده کیفیت صدای او بشود!هایده از سال ۱۳۴۵ فراگیری موسیقی و آوازخوانی را نزد موسیقیدان معروف علی تجویدی آغاز کرد. تجویدی در میان آهنگسازان ایرانی، معروف شده است به کاشف صداهای ناب! البته صدا ها راکشف کرده، پرورش داده، معرفی کرده، ولی چند صباحی نگذشته که آن ها را از دست داده است. یا خودشان به راه دیگر، غالبا راه کاباره، رفته اند و یا رنود آنها را از او به غنیمت گرفته اند. هایده به گمان از آخرین کشفیات درخشان تجویدی باشد. شانسی که هایده آورده، این بوده که تجویدی آهنگ تازه ای را در مخالف سه گاه و در پیوند با شعری برانگیزاننده از رهی معیری آماده اجرا داشته است. این ترانه با زیر و بالاهایی که دارد، معرف دقیقی برای صدای گسترده و پر توان هایده شده و صدای هایده نیز متقابلا ترانه تجویدی – معیری را تاثیر بیشتر بخشیده است.متن این ترانه که آزاده نام دارد، آخرین کار موسیقائی رهی معیری است که در تب بیماری آن را سروده و کمتر در یک سال پس از آن، در آبان ماه سال ۱۳۴۷ درگذشت.ترانه آزاده با صدای هایده، آهنگ از علی تجویدی با شعر رهی معیریتجویدی خود در یک گفتگوی رادیویی در شرح ساخت و پرداخت آزاده گفته است که رهی پس از آن که نیمی از ترانه را ساخنه، بیمار شده و بر اساس حالاتی که به خاطر آن کسالت در وجودش بوده، بقیه را با سوز و حال بیشتری تمام کرده است. ترانه نشان می دهد که رهی، در بستر مرگ به تنها چیزی که برایش باقی مانده بود، می نازیده است به آزادگی:- یارب چو من افتاده ای کو؟ افتاده آزاده ای کو؟تا رفته از جانم برون، سودای هستی آزاده ام، آزاده از غوغای هستیگلبانگ مستی آفرین هم چون رهی سر دادهام منمرغ شباهنگم ولی در دام غم افتاده ام منخندان لب و خونین مگیر مانند جام بادهام آزاده ام من!…تجویدی در گفتگویی که با او داشتم گفت: آزاده را هیچ خواننده دیگری نمی توانست چون هایده با چنین وسعت صدایی بخواند … هایده با خواندن این ترانه و چند ترانه دیگر که من به او دادم، توانست تحولی در ترانه خوانی و آواز خوانی ایجاد کند و تاثیرات تازه ای در موسیقی سنتی به وجود بیاورد…راه دیگر :هایده، اگرچه در سالهای پیش از انقلاب همچنان روی صحنه ماند ولی بیشترین زمان و توان خود را در خدمت بازار قرار داد که بیشتر به سود و زیان می اندیشد تا به ارزشها. تجویدی که زمانی به شکوه گفته بود که هر صدائی را که کشف می کند و می پروراند، بعدها بهره اش را به کاباره می برد. در عین حال گناه این انحراف را پیش از آن که بر گردن خواننده ها بگذارد، از چشم جامعه می بیند:جامعه بود که این ها را به سوی کاباره می کشانید… من در شوراهای موسیقی می گفتم که حقوق این ها را زیاد کنید تا احتیاج به رفتن به کاباره نداشته باشند… ولی نکردند این کار را… حقوق بسیار کمی مثلا ۵۰۰ تومان به خواننده می دادند، در حالی که همین خواننده وقتی به کاباره می رفت شبی ده هزار تومان می گرفت… گناهی نداشتند… زندگی غیر از این را اجازه نمی داد…صدای هایده و برخی از ترانه های غمیادانه او در سال های غربت، تسکینی در خور برای مهاجران و تبعیدیان دلشکسته بوده است هایده، پس از آزاده، چند ترانه دیگر نیز از تجویدی خواند و بعد سر و کارش به کاباره افتاد، از او جدا شد و به موسیقی به اصطلاح مردمی، نزدیکتر شد. محمد حیدری، جهانبخش پارزکی، صادق نوجوکی و انوشیروان روحانی آهنگسازان دیگری بودند که صدای رسای هایده را در اجرای ترانه های خود به کار گرفتند. همان قدر که این ها در راه مردمی شدن به هایده یاری رسانیدند، او نیز با صدای پر جاذبه خود سبب سکه شدن کار آن ها شد!مهاجرت به شهر فرشتگان (لس آنجلس) پس از انقلاب کار را دیگر یکسره کرد. مهاجران مخاطب موسیقی آن قدر خسته و شکسته بودند که دیگر به ارزشها نمی اندیشند و تنها تفریح و سرگرمی می خواستند. سرمایه نیز در جایی به کار می افتاد که مخاطب انبوه داشته باشد. بر بستری چنین تنیده از تفریح و تجارت موسیقی معروف به لس آنجلسی به دنیا آمد و بیشتر خوانندگان مهاجر از جمله هایده را نیز به خدمت خود درآورد.این حرف، بدان معنا نیست که در ترانه های غربتی هایده هیچ گوشه با ارزش دلنوازی وجود ندارد. در وهله اول باید به جنس صدای ناب و کمیاب او اندیشید که در همه بازمانده هایش یکسان مانده است، در این دنیای بی صدائی و بد صدائی خود، نفس ارزش است!هایده در این هشت نه سالی که در مهاجرت به سر برد، دست کم توانست بخواند. اگر در ایران مانده بود سرنوشتی بهتر از پریسا و هنگامه اخوان پیدا نمی کرد که هنوز که هنوز است نمی توانند، آزادانه – و برای همگان – بخوانند، با آن که به دامنشان، پیرایه ابتذال نبسته اند!صدای هایده و برخی از ترانه های غمیادانه او در سال های غربت، تسکینی در خور برای مهاجران و تبعیدیان دلشکسته بوده است.هایده، سر انجام، در سال ۱۳۶۸ در شهر سانفرانسیسکو، به سکته قلبی درگذشت و در گورستان وست وود لس آنجلس به خاک سپرده شد.نقل از بی بی سی :مصاحبه با آقای مهدی ذکایی سردبیر مجله جوانان در امریکا در رابطه با هایدهخانم هایده ابتدا اومده بود لندن. مدتی بعد از انقلاب اونجا زندگی کرد و کار کرد و بعد اومد آمریکا و اینجا فعالیتش رو شروع کرد. هایده شبی که در سانفرانسیسکو روی صحنه بود درگذشت. بعد از کنسرت بلافاصله دچار حمله قلبی شد و فردای آن روز در گذشت. من فکر کنم اون موقعی که این اتفاق براش افتاد هایده در بهترین موقعیت خوانندگی بود و هیچ کس در برابرش نبود. و اون موقع یادمه که تمام آلبوم ها وآهنگاش گل کرده بود و روی صحنه هم موفق بود. هایده وقتی فوت کرد که در اوج بود. وقتی که رفت ، مردم خیلی خیلی متاثر شدن. براش با شکوه ترین مراسم خاکسپاری و هفت و یادبود رو برگزار کردن که در تمام سالهای اخیر چنین مراسمی برای کسی انجام نشد و جای هایده همیشه خالیه وصدا وآهنگاش همیشه موندنیه.چهل هایده وقتی فوت کرد چهل و هفت سالش بود. ما ملاقاتهایی زیادی باهم داشتیم . روحیه خیلی خیلی خوبی داشت.ماجرای عجیب آخرین مصاحبه هایدهمهدی ذکائی : آخرین مصاحبه هایده درست یک هفته قبل از مرگش بود. یک هفته بعد که مجله در اومد دقیقاٌ یک روز بعد از مرگش بود. یکی ازعجیب ترین اتفاقاتی که قبل از مرگ هایده افتاد این بود که آقای حسام ابریشمی که نقاش معروفی در آمریکا است. یک طراحی برای روی جلد مجله در کنار عکس هایده انجام دادن که چشم هایده کاملاٌ روی این طرح خیره شده بود و درمورد با اون سوال می کردبعداً فهمیدم که این طرح در امریکای جنوبی سمبل مرگه و تقریباً به شکل یک دلقک در حال رقصه. خاطراتی که از آخرین مصاحبه با هایده در ذهن دارم اینه که از کسانی گلایه می کرد که خیلی اذیتش کرده بودن. خیلی از شایعاتی که مطبوعات براش ساخته بودن دل آزرده بود.ولی گفت که دوباره روی پاهام می ایستم و می خوام از نو شروع کنم و بسیار فعالتر از قبل باشم و کارهام رو گسترش بدم.
روستای ده بالا از توابع بخش مرکزی شهرستان تفت، با مختصات جغرافیایی ۵۴ درجه و ۷ دقیقه طول شرقی و ۳۱ درجه و ۳۷ دقیقه عرض شمالی، در ۳۰ کیلومتری جنوب غربی تفت و در ۵۰ کیلومتری یزد قرار گرفته است. روستای ده بالا از اطراف به ارتفاعات سر به فلک کشیدة شیرکوه و کوهستان طرزجان محدود میشود. ارتفاع این روستا از سطح دریا در حدود ۲۳۳۰ متر است و تحت تأثیر اقلیم معتدل کوهستانی، آب و هوای مطبوع و دلپذیری در بهار و تابستان دارد. زمستانهای این روستا سرد و طولانی است. رودخانة دائمی ده بالا، از میان روستا عبور میکند و موجبات سرسبزی و طراوت روستا را فراهم آورده است. روستای ده بالا از روستاهای قدیمی و تاریخی شهرستان تفت به شمار میآید. آثار به جام مانده از دورههای مختلف تاریخی مانند حسینیه، مسجد جامع روستا و قدمگاه باغستان، واجد اهمیت تاریخی و گردشگری هستند. مردم روستای ده بالا به زبان فارسی با گویش یزدی سخن می گویند، مسلمان و پیرو مذهب شیعه جعفری هستند.
الگوی معیشت و سکونت
جمعیت روستای ده بالا در سال ۱۳۸۵، در حدود ۸۵۰ نفر گزارش شده است. بیشتر درآمد مردم این روستا، از فعالیتهای زراعی، باغداری و دامداری تأمین میشود. گروهی از مردم نیز، در امور خدمات و صنایع دستی اشتغال دارند. محصولات عمده زراعی این روستا مشتمل بر گندم و جو است. اراضی روستا به صورت آبی کشت میشوند و آب مورد نیاز نیز از قنات و چاه تأمین میشود. باغداری در روستای ده بالا رواج دارد و گردو، بادام و سیب از محصولات سر درختی این روستاست. دامداری سنتی، تولید گوشت قرمز و انواع فرآوردههای لبنی در روستا معمول است. روستای ده بالا در محدودة کوهستانی استان یزد استقرار یافته و بافت مسکونی متراکمی و متمرکزی دارد. این روستا دارای دو بافت قدیمی و جدید است. اکثر خانههای بافت قدیمی این روستا با استفاده از خشت و گل ساخته شدهاند. خانههای بافت جدید، روستا اکثراً نوساز و ویلایی هستند. اغلب ویلاهای این روستا، به مردم شهر یزد تعلق دارند که در فصول بهار و تابستان، در این روستا اقامت میکنند. مصالح به کار رفته در ساخت خانههای جدید روستا از لاشه سنگ، آجر، آهن، سیمان، گچ و مانند اینها است. سقف اغلب خانههای روستا شیروانی است. روستای ده بالا در میان باغات انبوه و گسترده محصور شده و کوچههای پهن با دسترسی آسان دارد. جاذبههای گردشگری
روستای ده بالا، از روستاهای ییلاقی و خوش آب و هوای شهرستان تفت به شمار میرود. چشمانداز کوهستانی روستا، ییلاقات خرم و گسترده، باغات انبوه و مصفای گردو، بادام، سیب و دیگر میوهها، همراه با چشماندازهای دشتهای وسیع و سرسبز و انواع گلستانهای زیبای گل سرخ (محمدی) جذابیتهای ویژهای به آن بخشیدهاند. ترکیب زیبای رنگهای دلربا و عطرهای فرح بخش، جذابیتهای طبیعی روستای ده بالا را دو چندان کرده است. حواشی قنات پر آب شروین از دیگر مکانهای زیبا و تفرجگاهی روستا است. آب مورد نیاز زراعت و باغداری روستا از نقات شروین تأمین میشود. از این قنات، نهرهای فراوانی به سوی باغات روستا جاری است که باعث سرسبزی باغات و کوچههای باغهای روستا شدهاند. در مراتع روستا، انواع گلها و گیاهان دارویی و خوراکی مانند گل بنفشة وحشی، گل زنبق، گل محمدی، آلاله وحشی، گل نسترن صورتی، گل ختمی، استوخودوس، آویشن، شکرتیغال، گلپر، انغوزه، دم اسبی، پرسیاوشان و گون میرویند. از آثار تاریخی و مذهبی روستای ده بالا میتوان به مسجد جامع، زینبیه، حسینیه و قدمگاه باغستان اشاره نمود.
مردم روستای ده بالا به سنت دیرین در اعیاد ملی و مذهبی با اجرای مراسم خاص به جشن و شادی میپردازند. عید نوروز در میان مردم روستا جایگاه ویژهای دارد و مردم با خانه تکانی، تهیه لباس نو، پختن غذاها و شیرینیجات ویژه نوروز، به استقبال این عید باستانی میروند. همچنین، آنها با برپایی مراسم مولودی خوانی و برگزاری نماز عید، اعیاد مذهبی را جشن میگیرند. در ایام محرم و صفر و وفات و شهادت ائمه (ع)، با برگزاری مراسم عزاداری به سوگواری میپردازند. جلوههای موسیقی این روستا با آهنگها و ترانههای محلی، عمدتاً در مراسم عروسی و شادیای خانوادگی اجرا میشود. هفت سنگ، بازی رایج سنتی در میان مردم این روستا است.
مردم روستای ده بالا از پوشاک محلی استفاده نمیکنند. پوشش مردان، اغلب شامل کت، شلوار، پیراهن، جلیقه، کلاه، و کفش است. زنان نیز از چادر، روسری، مانتو، شلوار، پیراهنهای گشاد و بلند و سایر پوششهای زنانه استفاده میکنند. خشکبار، میوههای درختی و انواع عرقیجات گیاهی مهمترین سوغات این روستا هستند. از غذاهای رایج این روستا میتوان به اشکنه، شولی، انواع آشها و شیرینیهای محلی قطاب و باقلوا اشاره کرد. دسترسی: روستای ده بالا از طریق شهر تفت، با جادهای مناسب قابل دسترسی میباشد.
عنوان : روستای دده بالا کجاست
زندگینامه هایده ( سکینه دده بالا )
زندگینامه هایده :
نام : معصومه دده بالا نام هنری : هایده تاریخ تولد : ۱۳۲۱ محل تولد : کرمانشاه تاریخ وفات : ۱۳۶۸ محل وفات : آمریکا محل دفن : آمریکا
هایده در سال ۱۳۲۱ هجری شمسی در یکی از روستاهای کرمانشاه بدنیا آمد
وی کارش را در رادیو با برنامه گلهای رنگارنگ آغاز کرد و از همان اوایل نام خود را در شناسنامه موسیقی ایران به ثبت رسانید.هایده به گفته بسیاری دارای یکی از بهترین صداهای تاریخ موسیقی ایران بود.زنده یاد هایده در ۷ شهریور ۱۳۵۷ مانند بسیاری از هنرمندان دیگر وطن را به قصد لندن ترک کرد و پس از مدتی به آمریکا رفت و کار هنری خویش را در آنجا ادامه داد…………..تا اینکه در سی دی سال ۱۳۶۸ با اینکه هنوز بیش از ۴۷ بهار از عمرش نگذشته بود در آمریکا بر اثر سکته قلبی دیده از جهان فرو بست و دوستداران خویش را در غم و اندوه فرو برد.پیکر هایده در مراسمی باشکوه و با حضور هنرمندان زیادی در آمریکا به خاک سپرده شد. بانو هایده درمصاحبه ای که حدود سه چهار سال قبل از درگذشتش با او انجام شده بود تلخ ترین خاطره اش را چنین بیان میکند:از زبان خود هایده:تلخ ترین خاطره من اینه که آهنگی از جهانبخش پازوکی به من پیشنهاد شده بود بخونم که ترجیع بند آن اینه: من خودم رفتنی اممن بشدت به پازوکی پافشاری میکردم که من این آهنگ رو نمیخونمنمیدونم چرا دلشوره عجیبی داشتم چون میخواستم به مسافرت اروپا بیایم و فکر حادثه ای مرا تعقیب میکرد.فکر میکردم شاید بیماری ای تصادفی چیزی باعث شود که من برنگردم به ایران و هیچ وقت فکر نمیکردم همچین حادثه ای اتفاق بیافتد و من تا امروز یعنی ۶ سال نتوانم وطنم را ببینم.به هر صورت با ناراحتی خیلی شدید رفتم روی صحنه و اونو اجرا کردم.۷ شهریور ایران را به قصد لندن ترک کردم و نمیتونم براتون توجیح کنم که حالت من در اون ساعت و اون لحظه چه بود.ولی امیدی است که مرا نگه میدارد که باز بتوانم ایرانم را ببینم وبه آغوش هموطنانم برگردم.در سال های پس از انقلاب، میان ۱۳۶۰ و ۱۳۶۸ و شاید به سبب ترانه های غمیادانه (نوستالژیک) وطنی که می خواند، روز به روز بر شمار طرفدارانش در بیرون از ایران افزوده می شد، هر چند که در خود ایران نامش حتی از فهرست کتاب های مرجع زدوده شده بود. از همین روی برای یافتن زندگینامه دقیق او سر در هر منبع موسیقائی فرو بردیم که در این سال های اخیر تعدادشان نیز زیاد شده است. چیز دندان گیری نصیب مان نشد. مثلا زاد روزش و زندگی پیش از خوانندگی اش را در این منابع نیافتیم، ولی در همه آن ها به تحقیر و تکرار آمده که نام اصلی اش سکینه دده بالا بوده است. گویی نام می تواند تعیین کننده کیفیت صدای او بشود!هایده از سال ۱۳۴۵ فراگیری موسیقی و آوازخوانی را نزد موسیقیدان معروف علی تجویدی آغاز کرد. تجویدی در میان آهنگسازان ایرانی، معروف شده است به کاشف صداهای ناب! البته صدا ها راکشف کرده، پرورش داده، معرفی کرده، ولی چند صباحی نگذشته که آن ها را از دست داده است. یا خودشان به راه دیگر، غالبا راه کاباره، رفته اند و یا رنود آنها را از او به غنیمت گرفته اند. هایده به گمان از آخرین کشفیات درخشان تجویدی باشد. شانسی که هایده آورده، این بوده که تجویدی آهنگ تازه ای را در مخالف سه گاه و در پیوند با شعری برانگیزاننده از رهی معیری آماده اجرا داشته است. این ترانه با زیر و بالاهایی که دارد، معرف دقیقی برای صدای گسترده و پر توان هایده شده و صدای هایده نیز متقابلا ترانه تجویدی – معیری را تاثیر بیشتر بخشیده است.متن این ترانه که آزاده نام دارد، آخرین کار موسیقائی رهی معیری است که در تب بیماری آن را سروده و کمتر در یک سال پس از آن، در آبان ماه سال ۱۳۴۷ درگذشت.ترانه آزاده با صدای هایده، آهنگ از علی تجویدی با شعر رهی معیریتجویدی خود در یک گفتگوی رادیویی در شرح ساخت و پرداخت آزاده گفته است که رهی پس از آن که نیمی از ترانه را ساخنه، بیمار شده و بر اساس حالاتی که به خاطر آن کسالت در وجودش بوده، بقیه را با سوز و حال بیشتری تمام کرده است. ترانه نشان می دهد که رهی، در بستر مرگ به تنها چیزی که برایش باقی مانده بود، می نازیده است به آزادگی:- یارب چو من افتاده ای کو؟ افتاده آزاده ای کو؟تا رفته از جانم برون، سودای هستی آزاده ام، آزاده از غوغای هستیگلبانگ مستی آفرین هم چون رهی سر دادهام منمرغ شباهنگم ولی در دام غم افتاده ام منخندان لب و خونین مگیر مانند جام بادهام آزاده ام من!…تجویدی در گفتگویی که با او داشتم گفت: آزاده را هیچ خواننده دیگری نمی توانست چون هایده با چنین وسعت صدایی بخواند … هایده با خواندن این ترانه و چند ترانه دیگر که من به او دادم، توانست تحولی در ترانه خوانی و آواز خوانی ایجاد کند و تاثیرات تازه ای در موسیقی سنتی به وجود بیاورد…راه دیگر :هایده، اگرچه در سالهای پیش از انقلاب همچنان روی صحنه ماند ولی بیشترین زمان و توان خود را در خدمت بازار قرار داد که بیشتر به سود و زیان می اندیشد تا به ارزشها. تجویدی که زمانی به شکوه گفته بود که هر صدائی را که کشف می کند و می پروراند، بعدها بهره اش را به کاباره می برد. در عین حال گناه این انحراف را پیش از آن که بر گردن خواننده ها بگذارد، از چشم جامعه می بیند:جامعه بود که این ها را به سوی کاباره می کشانید… من در شوراهای موسیقی می گفتم که حقوق این ها را زیاد کنید تا احتیاج به رفتن به کاباره نداشته باشند… ولی نکردند این کار را… حقوق بسیار کمی مثلا ۵۰۰ تومان به خواننده می دادند، در حالی که همین خواننده وقتی به کاباره می رفت شبی ده هزار تومان می گرفت… گناهی نداشتند… زندگی غیر از این را اجازه نمی داد…صدای هایده و برخی از ترانه های غمیادانه او در سال های غربت، تسکینی در خور برای مهاجران و تبعیدیان دلشکسته بوده است هایده، پس از آزاده، چند ترانه دیگر نیز از تجویدی خواند و بعد سر و کارش به کاباره افتاد، از او جدا شد و به موسیقی به اصطلاح مردمی، نزدیکتر شد. محمد حیدری، جهانبخش پارزکی، صادق نوجوکی و انوشیروان روحانی آهنگسازان دیگری بودند که صدای رسای هایده را در اجرای ترانه های خود به کار گرفتند. همان قدر که این ها در راه مردمی شدن به هایده یاری رسانیدند، او نیز با صدای پر جاذبه خود سبب سکه شدن کار آن ها شد!مهاجرت به شهر فرشتگان (لس آنجلس) پس از انقلاب کار را دیگر یکسره کرد. مهاجران مخاطب موسیقی آن قدر خسته و شکسته بودند که دیگر به ارزشها نمی اندیشند و تنها تفریح و سرگرمی می خواستند. سرمایه نیز در جایی به کار می افتاد که مخاطب انبوه داشته باشد. بر بستری چنین تنیده از تفریح و تجارت موسیقی معروف به لس آنجلسی به دنیا آمد و بیشتر خوانندگان مهاجر از جمله هایده را نیز به خدمت خود درآورد.این حرف، بدان معنا نیست که در ترانه های غربتی هایده هیچ گوشه با ارزش دلنوازی وجود ندارد. در وهله اول باید به جنس صدای ناب و کمیاب او اندیشید که در همه بازمانده هایش یکسان مانده است، در این دنیای بی صدائی و بد صدائی خود، نفس ارزش است!هایده در این هشت نه سالی که در مهاجرت به سر برد، دست کم توانست بخواند. اگر در ایران مانده بود سرنوشتی بهتر از پریسا و هنگامه اخوان پیدا نمی کرد که هنوز که هنوز است نمی توانند، آزادانه – و برای همگان – بخوانند، با آن که به دامنشان، پیرایه ابتذال نبسته اند!صدای هایده و برخی از ترانه های غمیادانه او در سال های غربت، تسکینی در خور برای مهاجران و تبعیدیان دلشکسته بوده است.هایده، سر انجام، در سال ۱۳۶۸ در شهر سانفرانسیسکو، به سکته قلبی درگذشت و در گورستان وست وود لس آنجلس به خاک سپرده شد.نقل از بی بی سی :مصاحبه با آقای مهدی ذکایی سردبیر مجله جوانان در امریکا در رابطه با هایدهخانم هایده ابتدا اومده بود لندن. مدتی بعد از انقلاب اونجا زندگی کرد و کار کرد و بعد اومد آمریکا و اینجا فعالیتش رو شروع کرد. هایده شبی که در سانفرانسیسکو روی صحنه بود درگذشت. بعد از کنسرت بلافاصله دچار حمله قلبی شد و فردای آن روز در گذشت. من فکر کنم اون موقعی که این اتفاق براش افتاد هایده در بهترین موقعیت خوانندگی بود و هیچ کس در برابرش نبود. و اون موقع یادمه که تمام آلبوم ها وآهنگاش گل کرده بود و روی صحنه هم موفق بود. هایده وقتی فوت کرد که در اوج بود. وقتی که رفت ، مردم خیلی خیلی متاثر شدن. براش با شکوه ترین مراسم خاکسپاری و هفت و یادبود رو برگزار کردن که در تمام سالهای اخیر چنین مراسمی برای کسی انجام نشد و جای هایده همیشه خالیه وصدا وآهنگاش همیشه موندنیه.چهل هایده وقتی فوت کرد چهل و هفت سالش بود. ما ملاقاتهایی زیادی باهم داشتیم . روحیه خیلی خیلی خوبی داشت.ماجرای عجیب آخرین مصاحبه هایدهمهدی ذکائی : آخرین مصاحبه هایده درست یک هفته قبل از مرگش بود. یک هفته بعد که مجله در اومد دقیقاٌ یک روز بعد از مرگش بود. یکی ازعجیب ترین اتفاقاتی که قبل از مرگ هایده افتاد این بود که آقای حسام ابریشمی که نقاش معروفی در آمریکا است. یک طراحی برای روی جلد مجله در کنار عکس هایده انجام دادن که چشم هایده کاملاٌ روی این طرح خیره شده بود و درمورد با اون سوال می کردبعداً فهمیدم که این طرح در امریکای جنوبی سمبل مرگه و تقریباً به شکل یک دلقک در حال رقصه. خاطراتی که از آخرین مصاحبه با هایده در ذهن دارم اینه که از کسانی گلایه می کرد که خیلی اذیتش کرده بودن. خیلی از شایعاتی که مطبوعات براش ساخته بودن دل آزرده بود.ولی گفت که دوباره روی پاهام می ایستم و می خوام از نو شروع کنم و بسیار فعالتر از قبل باشم و کارهام رو گسترش بدم.
روستای ده بالا
روستای ده بالا از توابع بخش مرکزی شهرستان تفت، با مختصات جغرافیایی ۵۴ درجه و ۷ دقیقه طول شرقی و ۳۱ درجه و ۳۷ دقیقه عرض شمالی، در ۳۰ کیلومتری جنوب غربی تفت و در ۵۰ کیلومتری یزد قرار گرفته است. روستای ده بالا از اطراف به ارتفاعات سر به فلک کشیدة شیرکوه و کوهستان طرزجان محدود میشود. ارتفاع این روستا از سطح دریا در حدود ۲۳۳۰ متر است و تحت تأثیر اقلیم معتدل کوهستانی، آب و هوای مطبوع و دلپذیری در بهار و تابستان دارد. زمستانهای این روستا سرد و طولانی است. رودخانة دائمی ده بالا، از میان روستا عبور میکند و موجبات سرسبزی و طراوت روستا را فراهم آورده است. روستای ده بالا از روستاهای قدیمی و تاریخی شهرستان تفت به شمار میآید. آثار به جام مانده از دورههای مختلف تاریخی مانند حسینیه، مسجد جامع روستا و قدمگاه باغستان، واجد اهمیت تاریخی و گردشگری هستند. مردم روستای ده بالا به زبان فارسی با گویش یزدی سخن می گویند، مسلمان و پیرو مذهب شیعه جعفری هستند.
الگوی معیشت و سکونت
جمعیت روستای ده بالا در سال ۱۳۸۵، در حدود ۸۵۰ نفر گزارش شده است. بیشتر درآمد مردم این روستا، از فعالیتهای زراعی، باغداری و دامداری تأمین میشود. گروهی از مردم نیز، در امور خدمات و صنایع دستی اشتغال دارند. محصولات عمده زراعی این روستا مشتمل بر گندم و جو است. اراضی روستا به صورت آبی کشت میشوند و آب مورد نیاز نیز از قنات و چاه تأمین میشود. باغداری در روستای ده بالا رواج دارد و گردو، بادام و سیب از محصولات سر درختی این روستاست. دامداری سنتی، تولید گوشت قرمز و انواع فرآوردههای لبنی در روستا معمول است. روستای ده بالا در محدودة کوهستانی استان یزد استقرار یافته و بافت مسکونی متراکمی و متمرکزی دارد. این روستا دارای دو بافت قدیمی و جدید است. اکثر خانههای بافت قدیمی این روستا با استفاده از خشت و گل ساخته شدهاند. خانههای بافت جدید، روستا اکثراً نوساز و ویلایی هستند. اغلب ویلاهای این روستا، به مردم شهر یزد تعلق دارند که در فصول بهار و تابستان، در این روستا اقامت میکنند. مصالح به کار رفته در ساخت خانههای جدید روستا از لاشه سنگ، آجر، آهن، سیمان، گچ و مانند اینها است. سقف اغلب خانههای روستا شیروانی است. روستای ده بالا در میان باغات انبوه و گسترده محصور شده و کوچههای پهن با دسترسی آسان دارد. جاذبههای گردشگری
روستای ده بالا، از روستاهای ییلاقی و خوش آب و هوای شهرستان تفت به شمار میرود. چشمانداز کوهستانی روستا، ییلاقات خرم و گسترده، باغات انبوه و مصفای گردو، بادام، سیب و دیگر میوهها، همراه با چشماندازهای دشتهای وسیع و سرسبز و انواع گلستانهای زیبای گل سرخ (محمدی) جذابیتهای ویژهای به آن بخشیدهاند. ترکیب زیبای رنگهای دلربا و عطرهای فرح بخش، جذابیتهای طبیعی روستای ده بالا را دو چندان کرده است. حواشی قنات پر آب شروین از دیگر مکانهای زیبا و تفرجگاهی روستا است. آب مورد نیاز زراعت و باغداری روستا از نقات شروین تأمین میشود. از این قنات، نهرهای فراوانی به سوی باغات روستا جاری است که باعث سرسبزی باغات و کوچههای باغهای روستا شدهاند. در مراتع روستا، انواع گلها و گیاهان دارویی و خوراکی مانند گل بنفشة وحشی، گل زنبق، گل محمدی، آلاله وحشی، گل نسترن صورتی، گل ختمی، استوخودوس، آویشن، شکرتیغال، گلپر، انغوزه، دم اسبی، پرسیاوشان و گون میرویند. از آثار تاریخی و مذهبی روستای ده بالا میتوان به مسجد جامع، زینبیه، حسینیه و قدمگاه باغستان اشاره نمود.
مردم روستای ده بالا به سنت دیرین در اعیاد ملی و مذهبی با اجرای مراسم خاص به جشن و شادی میپردازند. عید نوروز در میان مردم روستا جایگاه ویژهای دارد و مردم با خانه تکانی، تهیه لباس نو، پختن غذاها و شیرینیجات ویژه نوروز، به استقبال این عید باستانی میروند. همچنین، آنها با برپایی مراسم مولودی خوانی و برگزاری نماز عید، اعیاد مذهبی را جشن میگیرند. در ایام محرم و صفر و وفات و شهادت ائمه (ع)، با برگزاری مراسم عزاداری به سوگواری میپردازند. جلوههای موسیقی این روستا با آهنگها و ترانههای محلی، عمدتاً در مراسم عروسی و شادیای خانوادگی اجرا میشود. هفت سنگ، بازی رایج سنتی در میان مردم این روستا است.
مردم روستای ده بالا از پوشاک محلی استفاده نمیکنند. پوشش مردان، اغلب شامل کت، شلوار، پیراهن، جلیقه، کلاه، و کفش است. زنان نیز از چادر، روسری، مانتو، شلوار، پیراهنهای گشاد و بلند و سایر پوششهای زنانه استفاده میکنند. خشکبار، میوههای درختی و انواع عرقیجات گیاهی مهمترین سوغات این روستا هستند. از غذاهای رایج این روستا میتوان به اشکنه، شولی، انواع آشها و شیرینیهای محلی قطاب و باقلوا اشاره کرد. دسترسی: روستای ده بالا از طریق شهر تفت، با جادهای مناسب قابل دسترسی میباشد.
روستای دده بالا کجاست
عنوان : روستای دده بالا کجاست
اگر این مطلب نیاز به اصلاح و یا تکمیل دارد از طریق انتهای همین مطلب اطلاع دهید