- 5/10/19
- 95,283
- 79
سریال استانبول ظالم قسمت 110 / سریال استانبول ظالم قسمت 110 دانلود / خلاصه سریال استانبول ظالم قسمت 110 /سریال استانبول ظالم قسمت 110 / استانبول ظالم قسمت 110 /خلاصه داستان سریال استانبول ظالم قسمت 110 / داستان سریال استانبول ظالم قسمت 110 / خلاصه سریال استانبول ظالم قسمت 110 / دانلود قسمت 110 سریال استانبول ظالم / قسمت 110 سریال استانبول ظالم ترکیه ای / دانلود سریال استانبول ظالم قسمت 110 / دانلود سریال استانبول ظالم قسمت 110 دانلود / خلاصه دانلود سریال استانبول ظالم قسمت 110 /دانلود سریال استانبول ظالم قسمت 110 / استانبول ظالم قسمت 110 /خلاصه داستان دانلود سریال استانبول ظالم قسمت 110 / داستان دانلود سریال استانبول ظالم قسمت 110 / خلاصه دانلود سریال استانبول ظالم قسمت 110 / دانلود قسمت 110 دانلود سریال استانبول ظالم / قسمت 110 دانلود سریال استانبول ظالم ترکیه ای /
استانبول ظالم قسمت 110
داملا را سریع در بیمارستان بستری میکنند و به او آرامبخش می زنند تا کمی حالش بهتر شود. آگاه با ناراحتی بالای سر داملا می رود و در دل خود میگوید که متوجه تلاش داملا برای نگه داشتن خانواده است، اما او باید قبول کند که مادرش بلاهای زیادی سر ندیم آورده است. داملا به هوش آمده و با آگاه صحبت میکند. او از اینکه آگاه هنوز هم طرف ندیم است، ناراحت و دلخور است. آگاه از اتاق بیرون آمده و داملا را به جنک می سپارد تا به کلانتری برود. جنک از اینکه در این وضعیت و با وجود اینکه میداند چنین کاری از ندیم بر می آمد، پیش او می رود، متعجب است. با این حال، آگاه میگوید که مقصر همه مشکلات شنیز بوده و هنوز نیز چیزی از طرف کلانتری قطعی نیست. از طرف دیگر دکتر ها به آگاه میگویند که خوشبختانه چاقو به اعضای اصلی بدن شنیز نخورده و حال عمومی او خوب است. جیوان، به همراه یک عروسک خرس بزرگ به اتاق داملا می رود. داملا ابتدا خوشحال شده اما سپس با یادآوری حرفهای سحر ، قیافه میگیرد و با جیوان خوب برخورد نکرده و از او میخواهد برود. در خانه، جرن با استرس دنبال راه حلی است تا بتواند خودکار را به دست بیاورد. نریمان از اینکه جرن به فکر کمک به ندیم است حرصش میگیرد و به او میگوید که باید خودکار را پیدا کرده و اگر به نفع ندیم بود، آن را نابود کند تا ندیم در زندان بماند و او تمامی ثروت او را صاحب شود. جرن از حرف نریمان کلافه می شود. جرن به کلانتری می رود و وقتی میفهمد که خودکار دست آگاه است، میخواهد هر طور شده آن را بگیرد اما موفق نمی شود. آگاه و جرن متوجه می شوند که طبق نتیجه آزمایش، خون شنیز با خون روی دستهای ندیم و مطابقت داشته است. در بیمارستان، جنک بالای سر شنیز می زود و با دلخوری میگوید که او به قدری بدی کرده که هیچکس او را باور ندارد و او نیز تا زمانی که حقیقت مشخص نشود ، شنیز را باور ندارد. شنیز که به هوش آمده، به عمد چشمانش را باز نمیکند. او به خاطر می آورد که در هتل، ندیم چاقوی خونی را با حرص زمین انداخته و از اتاق بیرون آمده بود. شنیز چاقو را برداشته و خودش آن را محکم داخل شکمش فرو برده بود. یک دکتر به کلانتری آمده و به ندیم میگوید که با توجه به چک کردن پرونده روانشناسی او، متوجه خشم و نفرت او از شنیز هستند و علت کار او را درک میکنند. ندیم عصبانی می شود و میگوید که او این کار را نکرده است. داملا و جنک متوجه می شوند که جواب آزمایش خون و اثر انگشت ندیم مثبت بوده. جنک دوباره به اتاق شنیز رفته و میگوید که حالا باورش شده است و او حق داشته و ندیم مقصر بوده است. این بار شنیز چشمانش را باز میکند. جنک، داملا را صدا زده و بالای سر مادرش می آید. آنها از به هوش آمدن شنیز خوشحال می شوند. آگاه به بازداشتگاه می رود تا ندیم را ببیند. او با ناراحتی از ندیم سوال میکند که آیا او این کار را انجام داده است یا نه. ندیم جواب او را نمیدهد و به اصرار و خواهشهای عمویش توجهی نمیکند و با او حرف نمی زند. آگاه مجبور می شود بیرون برود. ندیم از اینکه فکر میکند آگاه او را عامل این حادثه میداند و قاتل بودن او را باور دارد، عصبانی است و با آگاه نیز دشمن شده است. کمی بعد، اویا به کلانتری آمده و به دیدن ندیم می رود. او اصرار دارد تا به ندیم کمک کند اما ندیم میگوید که به کمک او احتیاجی ندارد و خودم مشکلش را حل میکند. اویا بیرون آمده و سوار ماشین نادر می شود. او به نادر میگوید که حقیقت را به ندیم نگفته است.
جنگی که از آنتاکیا شروع شده و تا استانبول رسیده؛ مبارزهای برای زندگی و به قیمت زنده ماندن: به هم رسدینِ سحر، مادر سه فرزند که در آنتاکیا زندگی میکند، و آگاه کارچای ، همشهری او که اکنون در استانبول یکی از غولهای صنعت حمل و نقل است، همه را به آزمون میکشد. قصه از آنجا آغاز میشود و جان میگیرد که آگاه کاراچای قصد میکند یک عروس برای برادرزادۀ معلولش بیاورد. با این همه، مهم نیست آگاه چقدر ثروتمند است و چه کارهایی از او ساخته است؛ برادرزادهاش ندیم علیل و ویلچیرنشین است و کاری هم از آگاه ساخته نیست. همین هم، باعث شده نتواند ندیم را داماد کند. او میخواهد دختر سحر را با پول راضی به ازدواج با برادرزادهاش کند. طوفان به پا میشود. داستانی سراسر عشق و نفرت. مرد ثروتمندی که فکر میکند با پول میتواند برای برادرزادۀ معلولش عروس پیدا کند. خواهرانی که با هم در جنگ و ستیزند و خانوادههایی که عشق و نفرت و صلح و جنگ را درهم آمیخته تجربه میکنند و فرومیپاشند و باز برمیخیزند. اگر به درامهای عاشقانه، دستهای پشت پرده، احساسات و عواطف پاک و نقشههای پلید علاقه دارید، سریال استانبول و هیجان بیوقفهاش را از دست ندهید. بازیگرانی درجه یک، داستانی گیرا، شخصیتهایی جذاب همه و همه در این سریال محصول: افشار فیلم تهیه کننده: شوکور افشار کارگردان: جودت مکران نویسنده داستان و سناریو: سیرما یانیک کارگردان: ولکان اسلان مدیر هنری: ناز ارایدا بازیگران: فکرت کوشکان (آگاه)، دنیز اوئور (سحر)، مینه توقای (شنیز)، اوزان دولونای (جنک)، سیمای بارلاس (داملا)، برکر گوون (ندیم)، باهار شاهین (جرن)، سرا کوتلوبی (جمره)، ادریس نبی تاشکان (جیوان)، آیشن سزلر (نریمان)، غمزه دمیربیلک (نورتن)
استانبول ظالم قسمت 110
داملا را سریع در بیمارستان بستری میکنند و به او آرامبخش می زنند تا کمی حالش بهتر شود. آگاه با ناراحتی بالای سر داملا می رود و در دل خود میگوید که متوجه تلاش داملا برای نگه داشتن خانواده است، اما او باید قبول کند که مادرش بلاهای زیادی سر ندیم آورده است. داملا به هوش آمده و با آگاه صحبت میکند. او از اینکه آگاه هنوز هم طرف ندیم است، ناراحت و دلخور است. آگاه از اتاق بیرون آمده و داملا را به جنک می سپارد تا به کلانتری برود. جنک از اینکه در این وضعیت و با وجود اینکه میداند چنین کاری از ندیم بر می آمد، پیش او می رود، متعجب است. با این حال، آگاه میگوید که مقصر همه مشکلات شنیز بوده و هنوز نیز چیزی از طرف کلانتری قطعی نیست. از طرف دیگر دکتر ها به آگاه میگویند که خوشبختانه چاقو به اعضای اصلی بدن شنیز نخورده و حال عمومی او خوب است. جیوان، به همراه یک عروسک خرس بزرگ به اتاق داملا می رود. داملا ابتدا خوشحال شده اما سپس با یادآوری حرفهای سحر ، قیافه میگیرد و با جیوان خوب برخورد نکرده و از او میخواهد برود. در خانه، جرن با استرس دنبال راه حلی است تا بتواند خودکار را به دست بیاورد. نریمان از اینکه جرن به فکر کمک به ندیم است حرصش میگیرد و به او میگوید که باید خودکار را پیدا کرده و اگر به نفع ندیم بود، آن را نابود کند تا ندیم در زندان بماند و او تمامی ثروت او را صاحب شود. جرن از حرف نریمان کلافه می شود. جرن به کلانتری می رود و وقتی میفهمد که خودکار دست آگاه است، میخواهد هر طور شده آن را بگیرد اما موفق نمی شود. آگاه و جرن متوجه می شوند که طبق نتیجه آزمایش، خون شنیز با خون روی دستهای ندیم و مطابقت داشته است. در بیمارستان، جنک بالای سر شنیز می زود و با دلخوری میگوید که او به قدری بدی کرده که هیچکس او را باور ندارد و او نیز تا زمانی که حقیقت مشخص نشود ، شنیز را باور ندارد. شنیز که به هوش آمده، به عمد چشمانش را باز نمیکند. او به خاطر می آورد که در هتل، ندیم چاقوی خونی را با حرص زمین انداخته و از اتاق بیرون آمده بود. شنیز چاقو را برداشته و خودش آن را محکم داخل شکمش فرو برده بود. یک دکتر به کلانتری آمده و به ندیم میگوید که با توجه به چک کردن پرونده روانشناسی او، متوجه خشم و نفرت او از شنیز هستند و علت کار او را درک میکنند. ندیم عصبانی می شود و میگوید که او این کار را نکرده است. داملا و جنک متوجه می شوند که جواب آزمایش خون و اثر انگشت ندیم مثبت بوده. جنک دوباره به اتاق شنیز رفته و میگوید که حالا باورش شده است و او حق داشته و ندیم مقصر بوده است. این بار شنیز چشمانش را باز میکند. جنک، داملا را صدا زده و بالای سر مادرش می آید. آنها از به هوش آمدن شنیز خوشحال می شوند. آگاه به بازداشتگاه می رود تا ندیم را ببیند. او با ناراحتی از ندیم سوال میکند که آیا او این کار را انجام داده است یا نه. ندیم جواب او را نمیدهد و به اصرار و خواهشهای عمویش توجهی نمیکند و با او حرف نمی زند. آگاه مجبور می شود بیرون برود. ندیم از اینکه فکر میکند آگاه او را عامل این حادثه میداند و قاتل بودن او را باور دارد، عصبانی است و با آگاه نیز دشمن شده است. کمی بعد، اویا به کلانتری آمده و به دیدن ندیم می رود. او اصرار دارد تا به ندیم کمک کند اما ندیم میگوید که به کمک او احتیاجی ندارد و خودم مشکلش را حل میکند. اویا بیرون آمده و سوار ماشین نادر می شود. او به نادر میگوید که حقیقت را به ندیم نگفته است.
جنگی که از آنتاکیا شروع شده و تا استانبول رسیده؛ مبارزهای برای زندگی و به قیمت زنده ماندن: به هم رسدینِ سحر، مادر سه فرزند که در آنتاکیا زندگی میکند، و آگاه کارچای ، همشهری او که اکنون در استانبول یکی از غولهای صنعت حمل و نقل است، همه را به آزمون میکشد. قصه از آنجا آغاز میشود و جان میگیرد که آگاه کاراچای قصد میکند یک عروس برای برادرزادۀ معلولش بیاورد. با این همه، مهم نیست آگاه چقدر ثروتمند است و چه کارهایی از او ساخته است؛ برادرزادهاش ندیم علیل و ویلچیرنشین است و کاری هم از آگاه ساخته نیست. همین هم، باعث شده نتواند ندیم را داماد کند. او میخواهد دختر سحر را با پول راضی به ازدواج با برادرزادهاش کند. طوفان به پا میشود. داستانی سراسر عشق و نفرت. مرد ثروتمندی که فکر میکند با پول میتواند برای برادرزادۀ معلولش عروس پیدا کند. خواهرانی که با هم در جنگ و ستیزند و خانوادههایی که عشق و نفرت و صلح و جنگ را درهم آمیخته تجربه میکنند و فرومیپاشند و باز برمیخیزند. اگر به درامهای عاشقانه، دستهای پشت پرده، احساسات و عواطف پاک و نقشههای پلید علاقه دارید، سریال استانبول و هیجان بیوقفهاش را از دست ندهید. بازیگرانی درجه یک، داستانی گیرا، شخصیتهایی جذاب همه و همه در این سریال محصول: افشار فیلم تهیه کننده: شوکور افشار کارگردان: جودت مکران نویسنده داستان و سناریو: سیرما یانیک کارگردان: ولکان اسلان مدیر هنری: ناز ارایدا بازیگران: فکرت کوشکان (آگاه)، دنیز اوئور (سحر)، مینه توقای (شنیز)، اوزان دولونای (جنک)، سیمای بارلاس (داملا)، برکر گوون (ندیم)، باهار شاهین (جرن)، سرا کوتلوبی (جمره)، ادریس نبی تاشکان (جیوان)، آیشن سزلر (نریمان)، غمزه دمیربیلک (نورتن)