دانلود رمان اتاق کاهگلی

مدیر

مدیر کل انجمن
مدیر کل سایت
5/10/19
95,283
79
جهت مشاهده کلیک کنید | دانلود رایگان

در ژانر درام ، عاشقانه و بيشتر از همه ترسناک هست … با چاشني ماوراء الطبيعه
و اما خلاصه داستان : بر اساس رويداد هاي واقعي هست … موضوع اصلي هم واقعيه … يک اتاق کاهگلي که هر کسي در اون اقامت ميکنه اتفاق هاي بدي براش مي افته … يک اتاق نفرين شده … با اتفاق هايي که قبل و بعدش مي افته .

دانلود رمان اتاق کاهگلی با فرمت pdf | دانلود کنید


صفحه‌ی اول رمان:


ترسیده بود … می دوید … پاهایش درد گرفته بود … در مکانی شبیه جنگل است… اطرافش فقط درخت می دید… به نظر می امد کسی دنبالش کرده … فقط یک نفر نبود … چند نفر بودند … به قصد کشتن دنبالش می کنند …

هر لحظه ترسش بیشتر می شد و از میان درخت ها می گذشت … داد و فریاد میزد و درخواست کمک می کرد … همه جا بودند … چهره شان معلوم نبود … به میان درخت ها پناه می برد ، اما امن نبود … هیچ جا امن نبود … به درختی تکیه داد و نفس نفس زد … رنگش پریده بود و مثل گچ سفید شده بود … دستانش می لرزید … مانند سایه های سیاهی از اطرافش رد می شدند …

به درخت تکیه داده بود و محکم چسبیده بود … کمی استراحت کرد … از خستگی نفس های عمیق و کوتاهی می کشید … دستش را روی پیشانی اش کشید … انگار دیگر اتفاقی نیوفتاد … خیالش آسوده شد … از پشت درخت ، دست بزرگ و سفید رنگی به سمت صورتش آمد … پنجه هایش را به گونه ها و لپش کشید … از درخت دور شد … پشت درخت نگاه کرد … چیزی ندید …

هیچ کسی نبود … صورتش زخمی شده بود و از جای پنجه ها خ و ن می آمد … پشت سرش صدای خرناس و نفس کشیدن شنید … بیشتر لرزش گرفت … ترس مالکش شده بود … چانه ها و لب هایش هم می لرزید … از ترس نمی خواست پشت سرش را نگاه کند … رویش را که بر گرداند چهره راننده را دید … همان چهره شیطانی و وحشتناک … پیشانی اش خ و نی بود …

چشمانش سیاه بود … رنگ پوستش سفید و به او خیره شده بود … راننده لب هایش تکان می خورد و خیلی آرام زیر لب چیز هایی می گفت … از ترس نفسش بند آمده بود و سر جایش خشکش زده بود … جیغ بلندی کشید …
اسم من سهیل هست … 19 سالمه و تازه دانشگاه قبول شدم … رشته مهندسی شهر سازی . شاید بگی چه رشته ای اما این رشته ی منه و دوست دارم این رو بخ و نم . اگه این رشته به درد نخور بود حتما از این دانشگاه حذف میشد .

باید بگم خدا پدر و مادرم رو حفظ کنه چون اسمم لایقمه . مثل ستاره سهیلم و کم پیدام میشه … دیر پیدام میشه و زود میرم . دوست و آشنا زیاد دارم ولی حوصله سر و کله زدن با کسی رو ندارم . شاید هم فکر کنی آدم اجتماعیی نیستم، درست فهمیدی زیاد رابطه ای ندارم… اما همچین آدم تو داری هم نیستم . زیاد از فیلم و تلویزیون خوشم نمیاد و کتاب رو بیشتر ترجیح می دم …

چون حسی که کتاب به ادم منتقل میکنه بیشتر از فیلم دیدنه … از رمان های ترسناک و هیجانی بیشتر خوشم میاد … تا حالا رمان های زیادی خ و ندم و بیشتر از همه از رمان های آلفرد هیچکاک خوشم اومد … حتی فیلم هاش هم دیدم از تمامی فیلم ها هم فقط فیلم های هیچکاک رو دوست دارم . از نوشتن هم خوشم میاد و از بچه گی می نوشتم … ولی در کل فقط دو تا رمان خوب نوشتم و بایگانی کردم در گنجینه ای زیر تختم … می پرسی چرا بایگانی؟ … چون دوست ندارم کسی از کارهام با خبر شه … غیر از رمان هام چیز های دیگه ای هم توی گنجینه ام هست که … بهتره تمومش کنم … گفتم که … خصوصیه .



منبع : همیارخاص

.
 

پیوست ها

  • Otaghe Kahgeli-hamyarkhas.ir.pdf
    5.4 مگایابت · بازدیدها: 1,105
  • برچسب ها
    اتاق کاهگلی در شیراز اتاق کاهگلی واقعی است ایا رمان اتاق کاهگلی واقعیت دارد دانلود رمان اتاق کاهگلی 2 رمان اتاق کاهگلی نی نی سایت عکس شخصیت های رمان اتاق کاهگلی عکس شیدا در رمان اتاق کاهگلی فیلم اتاق کاهگلی
  • آمار انجمن

    موضوع ها
    48,720
    ارسال ها
    56,092
    کاربران
    3,406
    جدیدترین کاربران
    محمدمهدی قیاسی
    عقب
    بالا