- 5/10/19
- 95,285
- 79
سریال صفر بیست و یک هر شب ساعت ۲۰:۴۵ از شبکه سوم سیما پخش می شود که به کارگردانی آقایان جواد رضویان و سیامک انصاری ساخته شده است که اولین همکاری این دو بازیگر طنز پرداز کشورمان با یکدیگر در حوزه کارگردانی می باشد.
قسمت دوازدهم سریال صفر بیست و یک
بابا غفور به خانه شعله میرود و از آن ها تلفن میخواهد که به وکلیش بگوید او تنها یک فرزند دارد و او شعله است که مورد ذوق جلال قرار میگیرد و بابا غفور از جلال میخواهد که از طریق رابط هایش شرکت تورج را تخته کند.
همه کارمندان شرکت منتظر هستند تا توسط بازرسی کل بازجویی شوند تا به کسی که علیه جلال توطئه کرده اند برسند که همه اسم مازیار راسخ را میآورند.
مرجان به همراه مازیار و تورج درباره ازدواج شادی صحبت میکنند و بسیار از دست خواهرشان ناراحت هستند که چرا شعله به آن ها چیزی نگفتند…
خاله مرجان به همراه ارسلان به دیدار سعید میرود تا با او درباره ستار و ازدواجشان با شادی صحبت کند. بعد از اینکه مشخص میشود مازیاد علیه جلال توطئه کرده است آن ها را با هم به داخل اتاق حراست فرا میخوانند که با توجه به شرایط به وجود آمده که بر علیه جفتشان است آن ها پشت همو میگیرند تا موقعیتشان در اداره را از دست ندهند.
ارسلان برای در آوردن ته و توی ماجرای ستار و شادی به باشگاه رفته است و از ستار سوال هایی که سعید و مادرش میخواستند را میپرسد که متوجه میشوند که تنها سوتفاهم پیش آمده است و مرجان به سعید میگوید که عصر به محل شیرینی پزی خواهرش بروند تا شعله کم کم با سعید آشنا شود.
مازیار و جلال به دفتر تورج رفته اند تا نقطه ضعفی از آن جا پیدا کنند و بتوانند کار تورج را مختل کنند که تمام تیر هایشان به سنگ میخورد که تورج به آن ها میگوید شب تالار بابا غفور دعوتیم و باید برویم…
شعله درحال شیرینی پختن است که مرجان ماجرای سعید را با او درمیان میگذارد و شعله به او میگوید که فردا قرار بگذارد تا یکدیگر را ببینند که مرجان به او میگوید که امروز با آن ها قرار گذاشته است…
منبع : JadvalYab | همیارخاص
قسمت دوازدهم سریال صفر بیست و یک
بابا غفور به خانه شعله میرود و از آن ها تلفن میخواهد که به وکلیش بگوید او تنها یک فرزند دارد و او شعله است که مورد ذوق جلال قرار میگیرد و بابا غفور از جلال میخواهد که از طریق رابط هایش شرکت تورج را تخته کند.
همه کارمندان شرکت منتظر هستند تا توسط بازرسی کل بازجویی شوند تا به کسی که علیه جلال توطئه کرده اند برسند که همه اسم مازیار راسخ را میآورند.
مرجان به همراه مازیار و تورج درباره ازدواج شادی صحبت میکنند و بسیار از دست خواهرشان ناراحت هستند که چرا شعله به آن ها چیزی نگفتند…
خاله مرجان به همراه ارسلان به دیدار سعید میرود تا با او درباره ستار و ازدواجشان با شادی صحبت کند. بعد از اینکه مشخص میشود مازیاد علیه جلال توطئه کرده است آن ها را با هم به داخل اتاق حراست فرا میخوانند که با توجه به شرایط به وجود آمده که بر علیه جفتشان است آن ها پشت همو میگیرند تا موقعیتشان در اداره را از دست ندهند.
ارسلان برای در آوردن ته و توی ماجرای ستار و شادی به باشگاه رفته است و از ستار سوال هایی که سعید و مادرش میخواستند را میپرسد که متوجه میشوند که تنها سوتفاهم پیش آمده است و مرجان به سعید میگوید که عصر به محل شیرینی پزی خواهرش بروند تا شعله کم کم با سعید آشنا شود.
مازیار و جلال به دفتر تورج رفته اند تا نقطه ضعفی از آن جا پیدا کنند و بتوانند کار تورج را مختل کنند که تمام تیر هایشان به سنگ میخورد که تورج به آن ها میگوید شب تالار بابا غفور دعوتیم و باید برویم…
شعله درحال شیرینی پختن است که مرجان ماجرای سعید را با او درمیان میگذارد و شعله به او میگوید که فردا قرار بگذارد تا یکدیگر را ببینند که مرجان به او میگوید که امروز با آن ها قرار گذاشته است…
منبع : JadvalYab | همیارخاص