بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران با جمعی از دوستداران صفحه 36 نگارش هفتم

  • شروع کننده موضوع payam
  • تاریخ شروع

payam

نویسنده
نویسنده
6/1/23
149
0
جواب بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران با جمعی از دوستداران را در سایت همیار خاص ببینید

Group 1 (9).jpg

به سایت همیار خاص خوش آمدید ، در بخش آموزش در خدمت شما عزیزان هستیم ، اگر سوال و اشکالی داشتید از طریق نظرات همین مطلب با ما در میان بگذارید

سوال :

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران با جمعی از دوستداران صفحه 36 نگارش هفتم

جواب :

روزی در فصل بهار ، من و برخی از دوستانم تصمیم گرفتیم به سفر برویم و از تماشا ی طبیعت لذت ببریم . در یک مکان سرسبز و خوش آب و هوا ماندیم . سفره ای پهن کردیم تا غذا بخوریم . سگی که اطراف ما بود ؛ ما را دید و به سمت ما آمد . یکی از دوستانم تکه سنگی را برداشت مانند نانی که طرف سگ پرتاب می کنند ، طرف او پرت کرد . یک سنگ را بو کرد و بعد بدون معطلی رفت . بقیه دوستانم دوباره ان را صدا زدند اما یک حتی سر برنگرداند و کوچک ترین توجه ای نکرد و رفت . یکی از دوستانم گفت:” ایا متوجه منظور یک شده اید ؟” همه گفتیم:”نه” او ادامه داد:”سگ گفت:این انسان های بدبخت که به جای غذا سنگ می خوردند ؛ از سفره ی آنان هیچ انتظاری نباید داشت .”

برای طرح سوال جدید میتوانید روی « پرسش و پاسخ » کلیک کنید ، و سوالات خود را در هر موضوعی بپرسید
 
  • برچسب ها
    بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران با جمعی از دوستداران بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران با جمعی از دوستداران صفحه 36 نگارش هفتم
  • آمار انجمن

    موضوع ها
    48,722
    ارسال ها
    56,132
    کاربران
    3,409
    جدیدترین کاربران
    Mehdi00842
    عقب
    بالا