- 5/10/19
- 95,314
- 79
اگر من جای آرش کمانگیر بودم را با جواب در همیارخاص ببینید
در سایت همیارخاص، مجله آموزش هستید...
سوال :
اگر من جای آرش کمانگیر بودم
جواب :
امروز بار دیگر، ماجرای آرش کمانگیر را مرور کردم: مردی که در راه میهنش، با همه تاب و توانی که داشت، کمان را کشید تا تیری که پرتاب می کند، معین کننده مرز ایران باشد. در واقع رهبران توران زمین، آرش کمانگیر را که یک سفیر و فرستاده بوده، برای تحقیر ایرانیان انتخاب کردند تا برود آن بالا و یک تیر همین جوری بیندازد تا چند صد متر آن طرفتر، مرز ایران باشد و این چنین، هم سرزمین های بیشتری را اشغال کنند؛ هم ایرانیان را تحقیر. حتی خود ایرانیان هم از این که آرش کمانگیر، این وظیفه را بر عهده گرفته بود، او را شماتت می کردند. اما وی، با تمام توان و ظرفیت روانی و جسمی اش، زه کمان را کشید، تیر را پرتاب کرد و بعد از پرتاب تیر، به چند تکه تقسیم شد و تکه هایش، به جاهای مختلف ایران زمین پراکنده شدند.
واقعاً داستان فوق العاده ای است.
... و اما امروز نیز، هر کدام ما و شما، می توانیم یک آرش کمانگیر دیگری باشیم؛ در هر حوزه ای و تخصصی که داریم. می توانیم با همه ظرفیت وجودی و روانی و جسمی، کارمان را به بهترین نحو ممکن انجام بدهیم. چرا؟ چون که ایران را، فقط ایرانی ها می توانند ساخت؛ و این، جدا از ناسیونالیسم افراطی و خودبرتربینی های متفرعنانه برخی از هم میهنان ماست. ما نیز، میهن خویشتن را، چون پدر و مادر و برادر و دوست خویشتن، دوست می داریم؛ چرا که در این جا زاده شده ایم. پس برای سربلندی و موفقیتش، همچون آرش کمانگیر،
- با همه ظرفیت روانی و جسمی مان، برای موفقیت خود و کشورمان تلاش کنیم.
- هر کدام ما، یک آرش کمانگیر می توانیم باشیم؛ حتی اگر دیگرانی، انتقادمان کنند.
- هر کدام ما، می توانیم افتخار این مرز و بوم باشیم.
برای من که آرش کمانگیر، نماد تمام عیار کار جهادی برای ساخت ایران آباد است؛ شما را نمی دانم.
در سایت همیارخاص، مجله آموزش هستید...
سوال :
اگر من جای آرش کمانگیر بودم
جواب :
امروز بار دیگر، ماجرای آرش کمانگیر را مرور کردم: مردی که در راه میهنش، با همه تاب و توانی که داشت، کمان را کشید تا تیری که پرتاب می کند، معین کننده مرز ایران باشد. در واقع رهبران توران زمین، آرش کمانگیر را که یک سفیر و فرستاده بوده، برای تحقیر ایرانیان انتخاب کردند تا برود آن بالا و یک تیر همین جوری بیندازد تا چند صد متر آن طرفتر، مرز ایران باشد و این چنین، هم سرزمین های بیشتری را اشغال کنند؛ هم ایرانیان را تحقیر. حتی خود ایرانیان هم از این که آرش کمانگیر، این وظیفه را بر عهده گرفته بود، او را شماتت می کردند. اما وی، با تمام توان و ظرفیت روانی و جسمی اش، زه کمان را کشید، تیر را پرتاب کرد و بعد از پرتاب تیر، به چند تکه تقسیم شد و تکه هایش، به جاهای مختلف ایران زمین پراکنده شدند.
واقعاً داستان فوق العاده ای است.
... و اما امروز نیز، هر کدام ما و شما، می توانیم یک آرش کمانگیر دیگری باشیم؛ در هر حوزه ای و تخصصی که داریم. می توانیم با همه ظرفیت وجودی و روانی و جسمی، کارمان را به بهترین نحو ممکن انجام بدهیم. چرا؟ چون که ایران را، فقط ایرانی ها می توانند ساخت؛ و این، جدا از ناسیونالیسم افراطی و خودبرتربینی های متفرعنانه برخی از هم میهنان ماست. ما نیز، میهن خویشتن را، چون پدر و مادر و برادر و دوست خویشتن، دوست می داریم؛ چرا که در این جا زاده شده ایم. پس برای سربلندی و موفقیتش، همچون آرش کمانگیر،
- با همه ظرفیت روانی و جسمی مان، برای موفقیت خود و کشورمان تلاش کنیم.
- هر کدام ما، یک آرش کمانگیر می توانیم باشیم؛ حتی اگر دیگرانی، انتقادمان کنند.
- هر کدام ما، می توانیم افتخار این مرز و بوم باشیم.
برای من که آرش کمانگیر، نماد تمام عیار کار جهادی برای ساخت ایران آباد است؛ شما را نمی دانم.