- 5/10/19
- 95,285
- 79
بررسی موضوع " اولین شبی که دادم نی نی سایت " در سایت همیار خاص بهمراه نظرات کاربران..
سکس نی نی سایت - خاطرات سکس نی نی سایت
سوال مطرح شده :
خجالتتون کم شد؟؟؟؟
من روز عقد مامانم اینا رفتن منو نگه داشتن خونه پدرشوهرم
بعد عصر همه رفتن من و شوهرم تنها بودیم
پدرشوهرمم خواب بود
من از خجالت داشتم آب میشدم فک کن من یکسال واسه اینی که الان روبه رومه کار کردم
بعد شوهرم هی میرفت هی میومد
میگفت آب میخوای؟ گشنت نیست؟ میوه بیارم؟ گفتم بابا من هیچی نمیخوام بشین چرا هی میری و میای
خیلییی مذهبی ان خیلی
بعد خودش نمیگفت روسریتو بردار منم روم نمیشد بردارم گرمم بود
پاسخ کاربران :
- اولین بار شب عقد بود کلی دعوا کردیم
- شوهرم که انگار دوش گرفته بود انقدر عرق میکرد. بعد در اتاق رو باز میزاشت فک کنم ترسیده بود بهش ت ج ا و ز کنم
- شوهر من خیلی پررو بود اومد خونه ما موندکار شد هم.ن اولشم تا تنها شدیم کشید تو بغلش منو کلی بوس کرد
- اولین بار ک تنهاشدیم گفت حیف سرماخوردم وگرنه بوست میکردم
- حالا نامزد من باشه ی ثانیه نشده از تنها شدن حمله ور میشه
- اولین بار خیلی راحت کشید پایین ....
عوضی از بس داغ بود
-کاری سرش اوردم هنوز که هنوزه کنار خودمه دلش نمیخاد هیچ حا بره
- اواین بار من رفتم شوهرمو بغل کردم
اون خیلی تعجب کرد
- بوجش کردم
- ما عقد کردیم دیگه مهمونا رفتن من موندم خونه مادرشوهر تو اتاق بودیم با شوهرم هی اصرار اصرار لباسات رو دربیار حالا من دوست داشتم با آرایش و اون لباس بیاد پیشم این خنگ فکر میکرد من خجالت میکشم که لباسام رو درنمیارم هیچی دیگه کوتاه اومدم آرایشمم سریع شستم
- عاقا من شب بعد از عقدمون با شوهرم تنها شدم موقع خواب دستشو گذاشت زیر سرم بنده خدا کاری هم نداشت باهام ولی نمیدونم چرا اینقد ازش بدم میومد میخواستم پاشم برم خونمون
- دختر دایم عقدش بود بعد رفتن تو اتاق شام بخورن منه خنگم فیلم داشتم میگرفتم در اتاقو باز کردم گفتم اینم از عروس داماد ما همون موقع داشتن لب میگرفتن هنوزم فیلمشو دارم
- بعد نشست گفتم اگه ناراحت نمیشی من چادرمو در بیارم چون دیگه واقعا دارم خفه میشم. به قران انگار بهش گفتم میخوام کل لباسامو درارم. گفت الان؟؟؟ گفتم نه فردا همین موقع بابااااا گرممه
- من همسربسیاربسیارمقیده بسیاربسیار تهشوبخون
حتی باخواهرام بسختی سلام وعلیک میکرد یااصلابامن چشم توچشم نمیشد تاروز موعودکه توخونه ی مادرشینابودیم ببین نگم برات این اون نبوددیگ
چی بگم یک بی حیای تمام عیارشد
گفتم تواونی ؟
خندیدگفت براخانمم بی حیاترینمایشششه
گفتم میدونستم انقدر بی حیایی باهات ازدواج نمیکردم
ولی انصافاخوبه بسیارمتین وبااخلاق ولی برامن بی حیا
سکس نی نی سایت - خاطرات سکس نی نی سایت
سوال مطرح شده :
خجالتتون کم شد؟؟؟؟
من روز عقد مامانم اینا رفتن منو نگه داشتن خونه پدرشوهرم
بعد عصر همه رفتن من و شوهرم تنها بودیم
پدرشوهرمم خواب بود
من از خجالت داشتم آب میشدم فک کن من یکسال واسه اینی که الان روبه رومه کار کردم
بعد شوهرم هی میرفت هی میومد
میگفت آب میخوای؟ گشنت نیست؟ میوه بیارم؟ گفتم بابا من هیچی نمیخوام بشین چرا هی میری و میای
خیلییی مذهبی ان خیلی
بعد خودش نمیگفت روسریتو بردار منم روم نمیشد بردارم گرمم بود
پاسخ کاربران :
- اولین بار شب عقد بود کلی دعوا کردیم
- شوهرم که انگار دوش گرفته بود انقدر عرق میکرد. بعد در اتاق رو باز میزاشت فک کنم ترسیده بود بهش ت ج ا و ز کنم
- شوهر من خیلی پررو بود اومد خونه ما موندکار شد هم.ن اولشم تا تنها شدیم کشید تو بغلش منو کلی بوس کرد
- اولین بار ک تنهاشدیم گفت حیف سرماخوردم وگرنه بوست میکردم
- حالا نامزد من باشه ی ثانیه نشده از تنها شدن حمله ور میشه
- اولین بار خیلی راحت کشید پایین ....
عوضی از بس داغ بود
-
کاری سرش اوردم هنوز که هنوزه کنار خودمه دلش نمیخاد هیچ حا بره- اواین بار من رفتم شوهرمو بغل کردم
اون خیلی تعجب کرد- بوجش کردم
- ما عقد کردیم دیگه مهمونا رفتن من موندم خونه مادرشوهر تو اتاق بودیم با شوهرم هی اصرار اصرار لباسات رو دربیار حالا من دوست داشتم با آرایش و اون لباس بیاد پیشم این خنگ فکر میکرد من خجالت میکشم که لباسام رو درنمیارم هیچی دیگه کوتاه اومدم آرایشمم سریع شستم
- عاقا من شب بعد از عقدمون با شوهرم تنها شدم موقع خواب دستشو گذاشت زیر سرم بنده خدا کاری هم نداشت باهام ولی نمیدونم چرا اینقد ازش بدم میومد میخواستم پاشم برم خونمون
- دختر دایم عقدش بود بعد رفتن تو اتاق شام بخورن منه خنگم فیلم داشتم میگرفتم در اتاقو باز کردم گفتم اینم از عروس داماد ما همون موقع داشتن لب میگرفتن هنوزم فیلمشو دارم
- بعد نشست گفتم اگه ناراحت نمیشی من چادرمو در بیارم چون دیگه واقعا دارم خفه میشم. به قران انگار بهش گفتم میخوام کل لباسامو درارم. گفت الان؟؟؟ گفتم نه فردا همین موقع بابااااا گرممه
- من همسربسیاربسیارمقیده بسیاربسیار تهشوبخون
حتی باخواهرام بسختی سلام وعلیک میکرد یااصلابامن چشم توچشم نمیشد تاروز موعودکه توخونه ی مادرشینابودیم ببین نگم برات این اون نبود
دیگچی بگم یک بی حیای تمام عیارشد
گفتم تواونی ؟
خندیدگفت براخانمم بی حیاترینم
ایشششهگفتم میدونستم انقدر بی حیایی باهات ازدواج نمیکردم
ولی انصافاخوبه بسیارمتین وبااخلاق ولی برامن بی حیا
آخرین ویرایش:
