فضله کلاغ

مدیر

مدیر کل انجمن
مدیر کل سایت
5/10/19
95,287
79
داستان فضله کلاغ / قصه فضله کلاغ/فضله ی کلاغ/عکس فضله کلاغ /فضله کلاغ حرام است / فضله کلاغ نجس است /


کلاغ پیری تکه پنیری دزدید و روی شاخه درختی نشست.
روباه گرسنه ای که از زیر درخت می گذشت، بوی پنیر شنید، به طمع افتاد و رو به کلاغ گفت: ای وای تو اونجایی، می دانم صدای معرکه ای داری!چه شانسی آوردم.
اگر وقتش را داری کمی برای من بخوان.

کلاغ پنیر را کنار خودش روی شاخه گذاشت و گفت: این حرف های مسخره را رها کن اما چون گرسنه نیستم حاضرم مقداری از پنیرم را به تو بدهم.
روباه گفت: ممنونت می شوم، بخصوص که خیلی گرسنه ام، اما من واقعا عاشق صدایت هم هستم.
کلاغ گفت: باز که شروع کردی اگر گرسنه ای جای این حرفها دهانت را باز کن، از همین جا یک تکه می اندازم که صاف در دهانت بیفتد.

روباه دهانش را باز باز کرد.
كلاغ گفت: بهتر است چشم ببندی که نفهمی تكه بزرگی می خواهم برایت بیندازم یا تکه کوچکی.
روباه گفت: خیلی خوب
خلاصه ... بعد روباه چشمهایش را بست و دهان را بازتر از پیش کرد و کلاغ فوری پشتش را کرد و فضله ای کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد.
روباه عصبی بالا و پایین پرید و تف کرد: بی شعور، این چی بود؟
کلاغ گفت: کسی که تفاوت صدای خوب و بد را نمی داند، تفاوت پنیر و فضله را هم نباید بفهمد.



.
 
  • برچسب ها
    داستان فضله کلاغ عکس فضله کلاغ فضله کلاغ حرام است فضله کلاغ نجس است فضله ی کلاغ قصه فضله کلاغ
  • آمار انجمن

    موضوع ها
    48,722
    ارسال ها
    56,132
    کاربران
    3,409
    جدیدترین کاربران
    Mehdi00842
    عقب
    بالا